get past

پیشنهاد کاربران

✍️ عبور کردن از یک مانع فیزیکی یا غلبه بر یک وضعیت، احساس یا تجربه دشوار.
✍️✍️به صورت مجازی، اغلب به معنای غلبه کردن احساسی یا ذهنی بر یک چالش یا گذر کردن از یک رویداد گذشته است.
👈مترادف: Overcome, move beyond, get over, surpass
...
[مشاهده متن کامل]

👇مثال؛
1. He found it hard to get past the betrayal by his best friend.
2. She couldn’t get past the loss of her job and struggled to find new opportunities.
3. To succeed in his career, he needed to get past his fear of public speaking.

Nothing get pasts me : هیچ چیز از زیر دستم رد نمیشه .
میتونم رد بشم؟
خلاص شدن از چیزی
Get rid of sth
مثال: تو کارتون boss baby میگه:

We'll never get through that door How do we get past the guard
چیزی سرسری از زیر دست کسی رد شدن
He's very clever and shrewd. Nothing gets past him.
او خیلی باهوش است، چیزی از زیر دستش سرسری رد نمی شود.
توی فوتبال
یعنی رد کردن رد شدن
جا گذاشتن مدافع با دریبل کردن
از سر گذراندن، از پس چیزی بر آمدن، پشت سر گذاشتن
همچنین : get through
مانع انجام کاری شدن
can you get your family past this dilemma?
میتونی خانواده ات را از این مخمصه رد کنی ( نجات بدهی ) ؟
how did you get past this situation?
چطور از این وضعیت عبور کردی؟ ( عبارتهای معادل: چطور این وضعیت را پشت سر گذاشتی، چطور از این وضعیت نجات پیدا کردی؟ چطور از این وضعیت رد شدی؟ )
عبور کردن، رد شدن، پشت سر گذاشتن

غلبه کردن
پشت سر گذاشتن
ردکردن - گذراندن - معمولا برای گذر کردن از جایی به کار میرود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس