get one’s hands dirty

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: آستین بالا زدن و وارد عمل شدن / کار سخت و فیزیکی انجام دادن / درگیر شدن در کارهای ناپسند یا غیرقانونی / کثیف کردن دست خود ( به صورت استعاری )
مثال؛
🧤 1. معنای مثبت – سخت کوشی و وارد عمل شدن
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 She’s not afraid to get her hands dirty in the kitchen. او از کار کردن واقعی در آشپزخانه نمی ترسه—واقعاً پای کاره.
🔸 The CEO got his hands dirty by helping pack boxes with the team. مدیرعامل خودش آستین بالا زد و با تیم جعبه ها رو بسته بندی کرد.
🕵️ 2. معنای منفی – درگیری در امور ناپسند یا غیراخلاقی
🔸 He got his hands dirty by falsifying the reports. با جعل گزارش ها، دست خودش رو آلوده کرد.
🔸 I won’t get my hands dirty just to win a promotion. برای ارتقاء شغلی حاضر نیستم اخلاقم رو زیر پا بذارم.

To do the unpleasant parts of a job