خود را کاملا آماده انجام کاری کردن
... [مشاهده متن کامل]
*خود را جمع و جور کردن و آمادگی پیدا کردن واسه انجام کاری*
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
آماده شدن، حاضر شدن برای چیزی/کاری، مرتب کردن، ترتیب کارها را دادن، به استقبال چیزی رفتن، انتظار چیزی را کشیدن، برنامه ریزی کردن، روبه راه کردن، سر و سامان دادن
کارارو ردیف کنیم
برنامه هارا ردیف کردن