الکی یه موضوع ساده رو بزرگ کردن
به چیزی تسلط داشتن , زمام چیزی را در دست گرفتن
شل و پل شدن ( از لحاظ فیزیکی )
سرویس کردن کسی ( از لحاظ کلامی )
سرویس کردن کسی ( از لحاظ کلامی )
کار خود را پیش بردن ( علیرغم همه چی )
If Tommy doesn't get his way, he'll start having a tantrum that could last all night.
اگر تام کار خودش رو نتونه پیش ببره داد و بیداد راه میندازه که ممکنه تمام شب طول بکشه
... [مشاهده متن کامل]
She is very good at using her charm to get her own way.
او خوب بلده از جذابیتش استفاده کنه و ( همیشه ) کار خودش روپیش ببره
اگر تام کار خودش رو نتونه پیش ببره داد و بیداد راه میندازه که ممکنه تمام شب طول بکشه
... [مشاهده متن کامل]
او خوب بلده از جذابیتش استفاده کنه و ( همیشه ) کار خودش روپیش ببره
کسی رو به سزای عملش رسوندن
تلافی کردن
حرف خود را بر کرسی نشاندن