get on one's nerves
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
• روی اعصاب کسی رفتن
• کسی را آزار دادن یا کلافه کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** کاری یا فردی که باعث آزار، کلافگی یا عصبانیت شود.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *His constant complaining really gets on my nerves. *
غرغرهای مداومش واقعاً **اعصابم را خرد می کند**.
2. ** ( فرهنگی – اجتماعی ) :** اصطلاحی برای بیان ناراحتی یا بی حوصلگی ناشی از رفتار دیگران.
- مثال: *The noise from the construction site is getting on everyone’s nerves. *
سر و صدای کارگاه ساختمانی دارد **اعصاب همه را خرد می کند**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** هر موقعیتی که باعث فشار روانی یا عصبی شود.
- مثال: *Waiting in long lines gets on my nerves. *
منتظر ماندن در صف های طولانی **اعصابم را خرد می کند**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
annoy – irritate – bother – bug – drive someone crazy
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *Her constant interruptions get on my nerves. *
قطع کردن های مداومش **اعصابم را خرد می کند**.
• *It really gets on my nerves when people are late. *
وقتی مردم دیر می آیند، واقعاً **اعصابم را خورد می کند**.
• *The buzzing sound was getting on his nerves. *
صدای وزوز داشت **اعصابش را خرد می کرد**.
• روی اعصاب کسی رفتن
• کسی را آزار دادن یا کلافه کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** کاری یا فردی که باعث آزار، کلافگی یا عصبانیت شود.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *His constant complaining really gets on my nerves. *
غرغرهای مداومش واقعاً **اعصابم را خرد می کند**.
2. ** ( فرهنگی – اجتماعی ) :** اصطلاحی برای بیان ناراحتی یا بی حوصلگی ناشی از رفتار دیگران.
- مثال: *The noise from the construction site is getting on everyone’s nerves. *
سر و صدای کارگاه ساختمانی دارد **اعصاب همه را خرد می کند**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** هر موقعیتی که باعث فشار روانی یا عصبی شود.
- مثال: *Waiting in long lines gets on my nerves. *
منتظر ماندن در صف های طولانی **اعصابم را خرد می کند**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
قطع کردن های مداومش **اعصابم را خرد می کند**.
وقتی مردم دیر می آیند، واقعاً **اعصابم را خورد می کند**.
صدای وزوز داشت **اعصابش را خرد می کرد**.
روی اعصاب کسی راه رفتن
کسی را عصبی کردن
کسی را عصبی کردن
روی اعصاب کسی رفتن، کسی را آزرده کردن، کسی را عصبانی کردن
روی اعصاب کسی رفتن
عصبانی کردن
عصبانی کردن