همچنین get off
به خواب رفتن ( اینکه کسی بتونه بخوابه )
get some sleep
get to sleep
If you get off, or get off to sleep, you succeed in falling asleep
to go to sleep, or to help a child go to sleep
... [مشاهده متن کامل]
to start sleeping, or to help a baby to start sleeping
مثال:
It was so hot that I didn't get off ( to sleep ) till three o'clock
ترجمه اینجانب: اینقد گرم بود که تا ساعت 3 نتونستم بخوابم
I've been trying to get the baby off ( to sleep ) for an hour
ترجمه اینجانب: یک ساعت داشتم سعی می کردم که بچه رو بخوابونم
It took us ages to get the baby off
ترجمه اینجانب: خیلی طول کشید تا بچه رو بخوابونیم ( تا بتونیم بچه رو بخوابونیم )
به خواب رفتن ( اینکه کسی بتونه بخوابه )
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
ترجمه اینجانب: اینقد گرم بود که تا ساعت 3 نتونستم بخوابم
ترجمه اینجانب: یک ساعت داشتم سعی می کردم که بچه رو بخوابونم
ترجمه اینجانب: خیلی طول کشید تا بچه رو بخوابونیم ( تا بتونیم بچه رو بخوابونیم )