شیطنت کردن، بازیگوش شدن
خلاف عرف یا قانون رفتار کردن ( به صورت طنز یا غیررسمی )
در برخی زمینه ها: اشاره به رفتار صمیمی یا تحریک آمیز ( با بار طنز یا خودمانی )
مترادف؛
misbehave, act up, be cheeky, get wild
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
The kids started to get naughty after too much sugar. ( بچه ها بعد از خوردن زیاد شیرینی شروع به شیطنت کردن. )
He gave her a naughty smile and said, “Let’s get naughty tonight. ” ( با لبخندی شیطنت آمیز گفت: �بیا امشب یه کم شیطون باشیم. � ) ( در اینجا بار معنایی صمیمی و طنزآمیز داره. )
Don’t get naughty in class — behave yourself! ( تو کلاس شیطنت نکن — درست رفتار کن! )
خلاف عرف یا قانون رفتار کردن ( به صورت طنز یا غیررسمی )
در برخی زمینه ها: اشاره به رفتار صمیمی یا تحریک آمیز ( با بار طنز یا خودمانی )
مترادف؛
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
The kids started to get naughty after too much sugar. ( بچه ها بعد از خوردن زیاد شیرینی شروع به شیطنت کردن. )
He gave her a naughty smile and said, “Let’s get naughty tonight. ” ( با لبخندی شیطنت آمیز گفت: �بیا امشب یه کم شیطون باشیم. � ) ( در اینجا بار معنایی صمیمی و طنزآمیز داره. )
Don’t get naughty in class — behave yourself! ( تو کلاس شیطنت نکن — درست رفتار کن! )