🔸 معادل فارسی:
از سر باز کردن / کاری رو انجام دادن و خلاص شدن / مسئولیتی رو کنار گذاشتن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – مسئولیت ) :**
به معنای انجام دادن یا تمام کردن کاری که روی دوش فرد است تا دیگر دغدغه اش نباشد.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: I’ll finish this report today to get it off my plate.
امروز این گزارش رو تموم می کنم تا از سرم باز شه
2. ** ( اجتماعی – سبک زندگی ) :**
گاهی برای اشاره به کنار گذاشتن وظایف یا تعهدات اضافی برای سبک کردن بار کاری یا ذهنی.
مثال: You should delegate some tasks to get them off your plate.
باید بعضی کارها رو واگذار کنی تا از سر باز بشن
3. ** ( طنزآمیز – استعاری ) :**
گاهی به صورت شوخی برای اشاره به غذا یا کارهای کوچک روزمره.
مثال: Eat your veggies and get them off your plate!
________________________________________
🔸 مترادف ها:
take care of – finish – handle – clear away – deal with – wrap up
از سر باز کردن / کاری رو انجام دادن و خلاص شدن / مسئولیتی رو کنار گذاشتن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – مسئولیت ) :**
به معنای انجام دادن یا تمام کردن کاری که روی دوش فرد است تا دیگر دغدغه اش نباشد.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: I’ll finish this report today to get it off my plate.
امروز این گزارش رو تموم می کنم تا از سرم باز شه
2. ** ( اجتماعی – سبک زندگی ) :**
گاهی برای اشاره به کنار گذاشتن وظایف یا تعهدات اضافی برای سبک کردن بار کاری یا ذهنی.
مثال: You should delegate some tasks to get them off your plate.
باید بعضی کارها رو واگذار کنی تا از سر باز بشن
3. ** ( طنزآمیز – استعاری ) :**
گاهی به صورت شوخی برای اشاره به غذا یا کارهای کوچک روزمره.
مثال: Eat your veggies and get them off your plate!
________________________________________
🔸 مترادف ها: