get involved
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
همکاری کردن
در میان گذاشتن و پای کسی را وسط کشیدن
سر و کار داشتن
درگیر شدن
درگیر شدن
درگیر شدن
مستقیم در جریان امور بودن
مستقیم در جریان امور بودن
رابطه داشتن
سروکار داشتن
Become associated, especially in an emotional or sexual way. For example, He joined the company last year but never really got involved in the work, or It's been two years since Tom got involved with Jean.
سروکار داشتن
مشارکت کردن در انجام کاری
درگیر شدن در کاری
درگیر شدن در کاری
درگیر شدن