get into one's head
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
دو معنی متفاوت دارد:
۱. به افکار و احساسات کسی پی بردن، فکر کسی رو فهمیدن
To begin to understand how one thinks
۲. تمرکز، اعتمادبنفس، و یا عملکرد کسی رو عمدا از بین بردن یا کاهش دادن
To intentionally disrupt or undermine one's focus, confidence, or performance
۱. به افکار و احساسات کسی پی بردن، فکر کسی رو فهمیدن
۲. تمرکز، اعتمادبنفس، و یا عملکرد کسی رو عمدا از بین بردن یا کاهش دادن
به سر کسی زدن، به فکر خطور کردن
این بره تو مخش از لحاظ درک کردن و فهمیدن
پی بردن به افکار و احساسات واقعی کسی
تحت تاثیر قرار دادن، روی مخ کسی کار کردن
پی بردن
به این درک رسیدن
به این درک رسیدن
نمی دونم چه بلایی داره سرم میاد
فکری به سرکسی زدن