get into a scrape
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
درگیر شدن در یک موقعیت دشوار، چالش برانگیز، مشکل ساز یا ناخوشایند؛ تو دردِ سر افتادن؛ گرفتار شدن؛ دچار مشکل شدن؛ در مخمصه افتادن.
... [مشاهده متن کامل]
من اینجا یه کم تو درد سر افتادم— باید یه ساعت دیگه در یک مصاحبه شغلی باشم و ماشینم روشن نمی شه.
ممکنه گفتنِ این مطلب برام مشکل ساز بشه اما من قول ندادم که این کار رو نکنم، بنابراین انجامش خواهم داد.
اون با اختلاس از اموال عمومی خودش رو در مخمصه انداخت ( گرفتار کرد ) .
خانم گرانت ( در حال صحبت با والتر در مورد آدم ربایی او ) : می دانید که این کار را کردید. گفتید منو از اینجا ببرن بیرون.
والتر: حالا، خانم، صادق باشید، اگر شما در حال مستی با ماشین دور دور می زدید و دچار مشکل شدید ( تو درد سر افتادید ) ، چرا به جای متهم کردن، آن را قبول نمی کنید؟
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #صفحه ی اول، # اثر بِن هِکت و چارلز مک آرتر