🔸 معادل فارسی:
وارد حالت تمرکز شدن / رفتن تو مود / رسیدن به نقطه ی اوج ذهنی
در زبان محاوره ای:
افتاد تو خط، رفت تو مود، تمرکزش صد شد، دیگه کسی جلوش نیست
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روانی – عملکردی ) :**
رسیدن به حالت ذهنی خاصی که فرد کاملاً متمرکز، هماهنگ و مؤثر عمل می کنه—مثل ورزشکار، هنرمند یا دانشجو در لحظه ی اوج
مثال: Once I get in the zone, I can write for hours.
وقتی می رم تو مود، می تونم ساعت ها بنویسم.
2. ** ( ورزشی – حرفه ای ) :**
برای توصیف لحظه ای که ورزشکار به اوج عملکرد می رسه و همه چی براش طبیعی و روان پیش می ره
مثال: The player got in the zone and scored three goals.
بازیکن رفت تو زون و سه گل زد.
3. ** ( احساسی – انگیزشی ) :**
برای اشاره به لحظه ای که فرد با انرژی، انگیزه و تمرکز کامل وارد عمل می شه
مثال: I need some music to get in the zone before the exam.
یه کم موزیک می خوام تا برم تو مود قبل امتحان.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
focus – lock in – be dialed in – hit your stride – be in flow
وارد حالت تمرکز شدن / رفتن تو مود / رسیدن به نقطه ی اوج ذهنی
در زبان محاوره ای:
افتاد تو خط، رفت تو مود، تمرکزش صد شد، دیگه کسی جلوش نیست
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روانی – عملکردی ) :**
رسیدن به حالت ذهنی خاصی که فرد کاملاً متمرکز، هماهنگ و مؤثر عمل می کنه—مثل ورزشکار، هنرمند یا دانشجو در لحظه ی اوج
مثال: Once I get in the zone, I can write for hours.
وقتی می رم تو مود، می تونم ساعت ها بنویسم.
2. ** ( ورزشی – حرفه ای ) :**
برای توصیف لحظه ای که ورزشکار به اوج عملکرد می رسه و همه چی براش طبیعی و روان پیش می ره
مثال: The player got in the zone and scored three goals.
بازیکن رفت تو زون و سه گل زد.
3. ** ( احساسی – انگیزشی ) :**
برای اشاره به لحظه ای که فرد با انرژی، انگیزه و تمرکز کامل وارد عمل می شه
مثال: I need some music to get in the zone before the exam.
یه کم موزیک می خوام تا برم تو مود قبل امتحان.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
تمرکز کردن