دست وپا گیر بودن
مانع کاری شدن
سر راه بودن
تو دست و پا بودن
مانع ایجاد کردن
میتونی بیاییتو آشپزخونه نگاه کنی، اما لطفا تو دست و پا نباش.
به نقل از کالینز دیکشنری:
. To get in the way of something means to make it difficult for it to happen, continue, or be appreciated properly
مثال:
She had a job which never got in the way of her leisure interests
مانع شدن
مثال:
مانع شدن
توی دست و پا گیر کردن
سر راه قرار گرفتن، خلل وارد کردن
It’s a small street, and he parked right in the way
I never let unimportant details get in the way of a good plan
مانع انجام کار دیگران شدن
جلوی وقوع اتفاقی را گرفتن
جلوی وقوع اتفاقی را گرفتن
دست و پا گیر
سد راه - مزاحم
مانع شدت، سد راه شدن، دخالت در امری کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)