- رسیدن = ( arrive )
👈 که معمولاً برای فرم زمانی گذشته استفاده میشه.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- پذیرفته شدن یا قبول شدن = ( be accepted by )
... [مشاهده متن کامل]
👈 مثل پذیرفته شدن قبول شدن در یک مدرسه، دانشکده یا دانشگاه یا یک پذیرفته شدن در گروهی با اعضای محدود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- سوار شدن
👈 وسایل نقلیه نشستنی مثل تاکسی ( امکان سرپا ایستادن وجود نداره )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
They got in late last night
اونا دیشب دیر رسیدن.
He applied to that college and really hopes to get in
او به دانشکده درخواست داد و واقعاً امیدوار هست که پذیرفته بشه.
1 -
To enter or climb into a vehicle, building, or enclosed spaceوارد شدن به ساختمان، یا فضای بسته یا سوار وسیله نقلیه شدن
مثال؛
Can you help me get in the car; my hands are full. 2 -
... [مشاهده متن کامل]
To arrive or reach a destination
رسیدن یا رسیدن به مقصد
مثال؛
What time do you think we'll get in to the hotel?
3 -
To be accepted or admitted into a school, program, or organization
پذیرش شدن یا قبول شدن در یک مدرسه، برنامه یا سازمان
مثال؛
I'm hoping to get in to a good college next year.
4 -
To be involved or participate in an activity
درگیر شدن یا شرکت کردن در یک فعالیت
مثال؛
Do you want to get in on the game?
5 -
To start doing something
شروع به انجام کاری کردن
مثال؛
Let's get in there and get to work!
get your order in
سفارش خود را دریافت کنید
ییکی از معانی straightforward و سرراست ش:
SYN: enterداخل شدن - وارد شدن ( معلوم )
داخل بردن - وارد کردن ( مجهول )
- to enter a place, especially when this is difficult - to succeed in entering a place, especially by using force or a trick
... [مشاهده متن کامل]
💠 The theatre was already full, and we couldn’t get in.
مورد اول: سوار خودرو شدن ( car )
مورد دوم: داخل بردن - وارد مکانی کردن
💠 Philip, get them in.
Get your asses moving.
Alright, everyone's abroad.
. . . Good morning Mr. Smith, 25.
You want to count?
Count them yourself, and show them in.
Alright, I'll get them in.
Sir, some are strong. You can give them a card.
یالا بینم. . . برید سوار شید
فیلیپ سوارشون کن.
بدو بینم، بدو. . . بدو. . .
تکون بخورید، یالا بینم. . . بدو بارک ا. . .
زود باشید، زود باشید
زودتر آقا، زودتر. . .
خیلی خب، برید بالا
برو اون ته ته، عقب عقب. . . یالا
بپرید بالا ببینم، یالا
آ بارک ا. . . برو بالا بینم معطل چی هستید
برید. . . برو آقا دیگه، معطل چی هستی
خیلی خب برو، همه سوار شدن.
. . . سام علیکم آقای اسمیت، ۲۵ نفرن.
میخواید خودتون هم بشمرید؟
خودت ساکت شون کن، یکی یکی ببرشون تو اون اتاق. مواظب شون باش.
خیالتون راحت باشه، خودم میبرمشون تو.
آقای دکتر چندتاشون هم پرزور ان. میشه براشون کارت صادر کرد هااا. . .
دوستان به این phrassl verbها توجه کنید:
come in
get in
go in
هر سه به معنای "وارد شدن" هستند و بسته به محتوای جمله مورد استفاده قرار میگیرن. همچنین:
come out
get out
go out
هر سه به معنای "خارج شدن" هستند و بسته به محتوای جمله مورد استفاده قرار میگیرن.
🔴 CARGet in the car ( سوار شدن ) / Get out of the car ( پیاده شدن )
🔴 TAXIGet in the taxi ( سوار شدن ) / Get out of the taxi ( پیاده شدن )
🔴 BUSGet on the bus ( سوار شدن ) / Get off the bus ( پیاده شدن )
... [مشاهده متن کامل]
🔴 SHIP
Get on the ship ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
🔴 TRAIN
Get on the train ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
🔴 BICYCLE / Bike
Get on the bike ( سوار شدن ) / Get off the bike ( پیاده شدن )
🔴 MOTORCYCLE
Get on the motorcycle ( سوار شدن ) / Get off the motorcycle ( پیاده شدن )
🔴 HELICOPTER
Get in the Helicopter ( سوار شدن ) / Get out of the helicopter ( پیاده شدن )
🔴 SUBMARINE
برای زیر دریایی استثناعاً هر چهار تاش قابل استفاده است. هم on هم in
🔴 BOAT
قایق هم بستگی داره به اندازه ش. اگه عرشه داره on و اگه نداره in
You "get out of" a helicopter, like you "get out of" a car. You "get off" a form of public transport, like plane, train, bus and also bike. You "get out of" something which encloses or surrounds you.
1 - رسیدن ( arrive )
2 - قبول شدن یا پذیرفته شدن ( معمولا در دانشگاه )
3 - سوار وسیله ( نقلیه ) شدن
رسیدن
مداخله کردن
وارد شدن
دخالت کردن
● وارد شدن، رسیدن
● جمع آوری محصل کردن
● موفق به انجام کاری شدن
رو به رو شدن
Get in/out سوار و پیاده شدن از تاکسی و ماشین شخصی
Get on/off سوار و پیاده شدن اتوبوس، قطار، کشتی، هواپیما
گاهی به معنی ( ( زیر دوش آب رفتن ) ) هستش
انتخاب شدن، قبول شدن در انتخابات ( informal )
1 داخل شدن
2 پذیرفته شدن
Get in man. Shut the door : سوار شو مرد. درو ببند
به دست آوردن
حاصل کردن
can i get this in medium size
وارد شدن
Jimmy and May get in the car
جیمی و می وارد ماشین شدند
1.
to succeed in doing, making, or delivering
2 :
to include in one's schedule
My bag is pretty big and I can get may laptop and all my business papers in it
دریافت کردن، فهمیدن، گرفتن ( در معنای ادراک و درک کردن )
وصول کردن
جمع آوری کردن
انتخاب شدن
وارد شدن
گذاشتن چیزی داخل چیزی ( مثل گذاشتن وسایل داخل کیف دستی )
get in:وارد شدن
get on : سوار شدن
get in : وارد شدن
آوردن، داخل کردن ، وارد کردن
چت کردن
رسیدن ( اتوبوس، قطار و . . . )
اضافه شدن به جمعی
سوار شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)