شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن
مثال:
It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet.
تازه اولین هفته س که دارم تو شرکت جدید کار می کنم.
... [مشاهده متن کامل]
تازه دارم رو غلتک می افتم.
I'm confident that you be able to handle it. You just need to get your feet wet.
من مطمئنم تو از پسش برمیایی. کافیه رو غلتک بیفتی
مثال:
تازه اولین هفته س که دارم تو شرکت جدید کار می کنم.
... [مشاهده متن کامل]
تازه دارم رو غلتک می افتم.
من مطمئنم تو از پسش برمیایی. کافیه رو غلتک بیفتی
امتحان/شروع کاری
دست به کار شدن
وارد . . . شدن
شروع یک فعالیت یا کار جدید
دست به کار شدن
وارد . . . شدن
شروع یک فعالیت یا کار جدید