get dressed

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to put clothes on.

- She woke up, got dressed, and had breakfast.
[ترجمه علی] او بیدار شد لباسش رو عوض کرد و صبحانه خورد
|
[ترجمه آیدن] اوبیدار شد دید هنوز شبه گرفت خوابید
|
[ترجمه Yasamin] او ( خانم ) بیدار شد، حاضر شد و صبحانه خورد.
|
[ترجمه M.r] او ( مونث - خانم ) بیدار شده بود، لباسش را عوض کرده بود، و صبحانه اش را خورد .
|
[ترجمه سینا] او بیدارشد لباس عوض کرد و خوابید
|
[ترجمه مهسا] او بیدار شد لباس پوشید و صبحانه اش را خورد
|
[ترجمه سپهر نظرپور] او ( خانم ) بیدار شد، لباسش را پوشید و صبحانه اش را خورد.
|
[ترجمه فاطمه] اینجا شی یا هی نگفته بگیم او ( دختر یا پسر ) پس میشه اون دختر یا پسر لباسش رو عوض کرد و چون نگفته heve breakfast نمیگیم صبحانه خورد
|
[ترجمه پریا] لباس پوشیدن
|
[ترجمه امیر] اون خانم بیدار شد, لباسهاشو پوشید و صبحانه خورد.
|
[ترجمه .....] او ( خانم ) ازخواب بیدار شد ، لباسهایش را پوشید و صبحانه خورد
|
[ترجمه علی بابا] او بیدار شد، لباساشو پوشید و صبحانه خورد
|
[ترجمه گوگل] از خواب بیدار شد، لباس پوشید و صبحانه خورد
[ترجمه ترگمان] بیدار شد، لباس پوشید و صبحانه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I usually get dressed before I eat breakfast.
[ترجمه آیدن] من معمولا قبل از صبحانه خوردن بیدار میشوم
|
[ترجمه نگیت] من معمولا لباس هامو میپوشم قبل از خوردن صبحانه
|
[ترجمه ام البنین] من معمولا قبل از خوردن صبحانه آماده می شوم
|
[ترجمه افشین] من معمولا قبل خوردن صبحانه لباس هایم را میپوشم ( اماده میشوم )
|
[ترجمه Yasamin] من معمولا قبل از خوردن صبحانه حاضر میشوم.
|
[ترجمه امیررضا] من بیشتر اوقات ( معمولا ) قبل از صبحانه خوردن لباس می پوشم ( آماده می شوم )
|
[ترجمه محدثه] من معمولا لباسامو قبل اینکه صبحانه بخورم، میپوشم.
|
[ترجمه گوگل]من معمولا قبل از خوردن صبحانه لباس می پوشم
[ترجمه ترگمان]معمولا قبل از اینکه صبحونه بخورم لباس می پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Get dressed now, there's a good girl.
[ترجمه علی] لباست رو الان عوض کن دختر عزیزم
|
[ترجمه پارمیس ۱۱ ساله] او بلند شد و لباس پوشید
|
[ترجمه ریحانه] حالا لباس بپوش شما دختر خوبی هستی
|
[ترجمه 🧚‍♀️] حالا لباست را بپوش شما یه دختر خوبی هستی
|
[ترجمه گوگل]حالا لباس بپوش، دختر خوبی هست
[ترجمه ترگمان]لباس بپوش، دختر خوبی هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Get dressed right now or you'll find yourself on fatigues.
[ترجمه گوگل]همین الان لباس بپوش وگرنه خودت را درگیر خستگی می بینی
[ترجمه ترگمان]همین الان لباس بپوش وگرنه خسته میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He felt too miserable and lethargic to get dressed.
[ترجمه علی] او آنقدر ناراحت و بی حوصله بود که نمی توانست لباس بپوشد
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر احساس بدبختی و بی حالی می کرد که نمی توانست لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]بیش از آن درمانده بود که بتواند لباس بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'll leave you now and let you get dressed in peace.
[ترجمه گوگل]من الان شما را ترک می کنم و اجازه می دهم در آرامش لباس بپوشید
[ترجمه ترگمان]من شما را ترک خواهم کرد و به شما اجازه می دهم که در آرامش لباس بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She went upstairs to get dressed.
[ترجمه طاها صدیقی] دخترک به طبقه بالا رفت تا لباس هایس را بپوشد
|
[ترجمه گوگل]رفت بالا تا لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]به طبقه بالا رفت تا لباس هایش را بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hurry up and get dressed.
[ترجمه پریا] عجله کن و بلند شو و لباس بپوش
|
[ترجمه گوگل]عجله کن و لباس بپوش
[ترجمه ترگمان]عجله کن و لباس بپوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It takes her forever to get dressed.
[ترجمه پریا] او همیشه برای لباس پوشیدن دیر میکند
|
[ترجمه گوگل]لباس پوشیدن او برای همیشه طول می کشد
[ترجمه ترگمان]برای همیشه طول می کشه تا لباس بپوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Go and get dressed!
[ترجمه S] برو و لباست رو عوض کن!!!
|
[ترجمه گوگل]برو لباس بپوش!
[ترجمه ترگمان]برو لباست رو بپوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He went into his bedroom to get dressed.
[ترجمه بابک] او به اتاق خوابش رفت تا لباس بپوشد
|
[ترجمه گوگل]به اتاق خوابش رفت تا لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]به اتاق خواب رفت تا لباس بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I just wanted to get dressed in peace.
[ترجمه آرتا] من فقط میخواستم در یک جای آرام لباس بپوشم
|
[ترجمه گوگل]من فقط می خواستم در آرامش لباس بپوشم
[ترجمه ترگمان]فقط می خواستم در آرامش لباس بپوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It took me fifteen minutes to get dressed.
[ترجمه گوگل]پانزده دقیقه طول کشید تا لباس پوشیدم
[ترجمه ترگمان]پانزده دقیقه طول کشید تا لباس بپوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Get up and get dressed!
[ترجمه مروارید] بالا برو و لباست را بپوش
|
[ترجمه محدثه] بیدار شو و لباساتو بپوش ( wake up :حالتی که فرد بیدار شده اما هنوز تو تخته /get up :حالتی که فرد بیدار شده و از تخت بیرون میاد اصطلاحا بلند میشه از جاش )
|
[ترجمه گوگل]برخیز و لباس بپوش!
[ترجمه ترگمان]بلند شو و لباس بپوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll leave now and let you get dressed in peace.
[ترجمه من] من الان از اینجا خواهم رفت تا تو بتوانی راحت لباس بپوشی
|
[ترجمه گوگل]من الان میرم و اجازه میدم با خیال راحت لباس بپوشی
[ترجمه ترگمان]همین الان از اینجا میرم و بهت اجازه میدم که در آرامش لباس بپوشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

توجه کنین که این لباس پوشیدن صرفا به این معنی نیس که قبلش لباس به تن نیست. یعنی مثلا برای یک موقعیت ( مثلا بیرون رفتن یا سر کار رفتن یا مهمونی رفتن یا غیره ) لباس پوشیدن ( در واقع لباس عوض کردن ) .
این ۳ تا فعل مفید رو در کنار هم یاد بگیرین:
get dressed: لباس پوشیدن
get undressed: لباس رو از تن در آوردن
get changed: لباس عوض کردن
get dressed✅
لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . )
I need to get dressed for work.
get ready ✅
آماده شدن ( برای هر اقدامی چه حاضر شدن و بیرون رفتن چه حمام رفتن چه درس خوندن و . . )
...
[مشاهده متن کامل]

I need to get ready for my date tonight.
wear✅
چیزی به تن داشتن I am wearing a dress today
پوشیدن Usually I wear black, grey, or brown.
❗مدل دادن، حالت دادن به مو She wore her hair loose.
have on✅
یک تیکه چیزی به تن داشتن ( رایج تر از wear )
He has on a red shirt
put on✅
عمل پوشیدن لباس ( بیشتر موقع حاضر شدن و بیرون رفتن )
I put on my coat before leaving the house.

get dressed in the morning , say to yourself
[لباس و. . . ] به تن پوشاندن
لباس پوشیدن، لباس عوض کردن
Dress up
لباس پوشیدن، اماده شدن، حاضر شدن، عمل انجام شده
بجز لباس پوشیدن معنی اینو میده :حاضر شید، آماده شید

آماده شدن
لباس گرفتن!
لباس یا یونیفرم پوشیدن
آماده شدن

او رفت و لباسش را پوشید
به تن کردن لباس
لباس پوشاندن به کسی: get sb dressed
لباس پوشیدن🤣
لباس پوشیدن یا آماده شدن
Put clothes
Get dressed یعنی از خواب بیدار شدن و لباس پوشیدن

متشابه
Wear
لباس پوشیدن دیگع🤨🕴
لباس پوشیدن ، لباس به تن کردن
wear on
لباس پوشیدن
لباس عوض کردن
لباس بپوش

لباس پوشیدن

لباس پوشیدن دا
لباس پوشیدن🥼
تا دیر وقت بیدار موندن
لباس پوشیدن

لباس پوشیدن
لبای پوشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس