[ترجمه .....] او ( خانم ) ازخواب بیدار شد ، لباسهایش را پوشید و صبحانه خورد
|
[ترجمه علی بابا] او بیدار شد، لباساشو پوشید و صبحانه خورد
|
[ترجمه گوگل] از خواب بیدار شد، لباس پوشید و صبحانه خورد [ترجمه ترگمان] بیدار شد، لباس پوشید و صبحانه خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. I usually get dressed before I eat breakfast.
[ترجمه آیدن] من معمولا قبل از صبحانه خوردن بیدار میشوم
|
[ترجمه نگیت] من معمولا لباس هامو میپوشم قبل از خوردن صبحانه
|
[ترجمه ام البنین] من معمولا قبل از خوردن صبحانه آماده می شوم
|
[ترجمه افشین] من معمولا قبل خوردن صبحانه لباس هایم را میپوشم ( اماده میشوم )
|
[ترجمه Yasamin] من معمولا قبل از خوردن صبحانه حاضر میشوم.
|
[ترجمه امیررضا] من بیشتر اوقات ( معمولا ) قبل از صبحانه خوردن لباس می پوشم ( آماده می شوم )
|
[ترجمه محدثه] من معمولا لباسامو قبل اینکه صبحانه بخورم، میپوشم.
|
[ترجمه گوگل]من معمولا قبل از خوردن صبحانه لباس می پوشم [ترجمه ترگمان]معمولا قبل از اینکه صبحونه بخورم لباس می پوشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Get dressed now, there's a good girl.
[ترجمه علی] لباست رو الان عوض کن دختر عزیزم
|
[ترجمه پارمیس ۱۱ ساله] او بلند شد و لباس پوشید
|
[ترجمه ریحانه] حالا لباس بپوش شما دختر خوبی هستی
|
[ترجمه 🧚♀️] حالا لباست را بپوش شما یه دختر خوبی هستی
|
[ترجمه گوگل]حالا لباس بپوش، دختر خوبی هست [ترجمه ترگمان]لباس بپوش، دختر خوبی هم هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Get dressed right now or you'll find yourself on fatigues.
[ترجمه گوگل]همین الان لباس بپوش وگرنه خودت را درگیر خستگی می بینی [ترجمه ترگمان]همین الان لباس بپوش وگرنه خسته میشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He felt too miserable and lethargic to get dressed.
[ترجمه علی] او آنقدر ناراحت و بی حوصله بود که نمی توانست لباس بپوشد
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر احساس بدبختی و بی حالی می کرد که نمی توانست لباس بپوشد [ترجمه ترگمان]بیش از آن درمانده بود که بتواند لباس بپوشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I'll leave you now and let you get dressed in peace.
[ترجمه گوگل]من الان شما را ترک می کنم و اجازه می دهم در آرامش لباس بپوشید [ترجمه ترگمان]من شما را ترک خواهم کرد و به شما اجازه می دهم که در آرامش لباس بپوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She went upstairs to get dressed.
[ترجمه طاها صدیقی] دخترک به طبقه بالا رفت تا لباس هایس را بپوشد
|
[ترجمه گوگل]رفت بالا تا لباس بپوشد [ترجمه ترگمان]به طبقه بالا رفت تا لباس هایش را بپوشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Hurry up and get dressed.
[ترجمه پریا] عجله کن و بلند شو و لباس بپوش
|
[ترجمه گوگل]عجله کن و لباس بپوش [ترجمه ترگمان]عجله کن و لباس بپوش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It takes her forever to get dressed.
[ترجمه پریا] او همیشه برای لباس پوشیدن دیر میکند
|
[ترجمه گوگل]لباس پوشیدن او برای همیشه طول می کشد [ترجمه ترگمان]برای همیشه طول می کشه تا لباس بپوشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]به اتاق خوابش رفت تا لباس بپوشد [ترجمه ترگمان]به اتاق خواب رفت تا لباس بپوشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I just wanted to get dressed in peace.
[ترجمه آرتا] من فقط میخواستم در یک جای آرام لباس بپوشم
|
[ترجمه گوگل]من فقط می خواستم در آرامش لباس بپوشم [ترجمه ترگمان]فقط می خواستم در آرامش لباس بپوشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It took me fifteen minutes to get dressed.
[ترجمه گوگل]پانزده دقیقه طول کشید تا لباس پوشیدم [ترجمه ترگمان]پانزده دقیقه طول کشید تا لباس بپوشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Get up and get dressed!
[ترجمه مروارید] بالا برو و لباست را بپوش
|
[ترجمه محدثه] بیدار شو و لباساتو بپوش ( wake up :حالتی که فرد بیدار شده اما هنوز تو تخته /get up :حالتی که فرد بیدار شده و از تخت بیرون میاد اصطلاحا بلند میشه از جاش )
|
[ترجمه گوگل]برخیز و لباس بپوش! [ترجمه ترگمان]بلند شو و لباس بپوش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I'll leave now and let you get dressed in peace.
[ترجمه من] من الان از اینجا خواهم رفت تا تو بتوانی راحت لباس بپوشی
|
[ترجمه گوگل]من الان میرم و اجازه میدم با خیال راحت لباس بپوشی [ترجمه ترگمان]همین الان از اینجا میرم و بهت اجازه میدم که در آرامش لباس بپوشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
توجه کنین که این لباس پوشیدن صرفا به این معنی نیس که قبلش لباس به تن نیست. یعنی مثلا برای یک موقعیت ( مثلا بیرون رفتن یا سر کار رفتن یا مهمونی رفتن یا غیره ) لباس پوشیدن ( در واقع لباس عوض کردن ) .
این ۳ تا فعل مفید رو در کنار هم یاد بگیرین: get dressed: لباس پوشیدن get undressed: لباس رو از تن در آوردن get changed: لباس عوض کردن
get dressed✅ لباس پوشیدن ( مناسب یک موقعیت خاص مثل محل کار، عروسی . . ) I need to get dressed for work. get ready ✅ آماده شدن ( برای هر اقدامی چه حاضر شدن و بیرون رفتن چه حمام رفتن چه درس خوندن و . . ) ... [مشاهده متن کامل]
I need to get ready for my date tonight. wear✅ چیزی به تن داشتن I am wearing a dress today پوشیدن Usually I wear black, grey, or brown. ❗مدل دادن، حالت دادن به مو She wore her hair loose. have on✅ یک تیکه چیزی به تن داشتن ( رایج تر از wear ) He has on a red shirt put on✅ عمل پوشیدن لباس ( بیشتر موقع حاضر شدن و بیرون رفتن ) I put on my coat before leaving the house.
get dressed in the morning , say to yourself
[لباس و. . . ] به تن پوشاندن
لباس پوشیدن، لباس عوض کردن
Dress up
لباس پوشیدن، اماده شدن، حاضر شدن، عمل انجام شده
بجز لباس پوشیدن معنی اینو میده :حاضر شید، آماده شید
آماده شدن
لباس گرفتن!
لباس یا یونیفرم پوشیدن
آماده شدن
او رفت و لباسش را پوشید
به تن کردن لباس لباس پوشاندن به کسی: get sb dressed