get down to brass tacks


به اصل قضیه پرداختن، سرمطلب اصلی رفتن

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
رسیدن به اصل مطلب / رفتن سر اصل ماجرا / بی پرده حرف زدن
در زبان محاوره ای:
بریم سر اصل قضیه، بی حاشیه حرف بزن، بزن تو خال، بریم سر اصل مطلب
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( رسمی - غیررسمی – تصمیم گیری ) :
شروع کردن بحث درباره ی **نکات اصلی، واقعی، یا عملی** یک موضوع؛ کنار گذاشتن مقدمه ها، تعارف ها، یا حاشیه ها
مثال:
Let’s **get down to brass tacks** and talk budget.
بیا بریم سر اصل قضیه و درباره ی بودجه حرف بزنیم.
2. ( فرهنگی – رفتاری ) :
در گفت وگوهای جدی یا کاری، نماد لحظه ای که **حرف های واقعی، عددها، یا تصمیم های مهم** مطرح می شن
مثال:
After all the small talk, they finally **got down to brass tacks**.
بعد از کلی حرف بی ربط، بالاخره رفتن سر اصل ماجرا.
3. ( خیابانی – بی پرده ) :
برای توصیف لحظه ای که کسی **بی پرده، رک، و مستقیم** وارد اصل موضوع می شه؛ گاهی با لحن قاطع یا حتی تند
مثال:
Enough fluff—**get down to brass tacks**, man.
بسّه دیگه چرت و پرت—بزن تو خال رفیق.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
cut to the chase – get real – talk straight – go to the core – no beating around the bush

طفره نرفتن و به ذات موضوع پرداختن
به اصل موضوع پرداختن
توضیح مسئله ای مهم - به جزئیات حقیقتی پرداختن