get benched
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
نیمکت نشین شدن / کنار گذاشته شدن / از بازی خارج شدن
در زبان محاوره ای:
بی خیال شدن، انداختنم بیرون، گذاشتنم کنار، از بازی حذف شدم
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ورزشی – معنای اصلی ) :**
کنار گذاشته شدن از ترکیب اصلی تیم و نشستن روی نیمکت به جای بازی کردن—نشانه ی افت عملکرد یا تصمیم مربی
مثال:
He got benched after missing two goals.
بعد از اینکه دو گل رو خراب کرد، نیمکت نشین شد.
2. ** ( سازمانی – استعاری ) :**
در محیط کاری یا پروژه ای، کنار گذاشته شدن از مسئولیت ها یا پروژه ها، معمولاً به دلیل بی اعتمادی، اشتباه، یا سیاست داخلی
مثال:
After the failed pitch, she got benched for the next campaign.
بعد از ارائه ی ناموفق، تو کمپین بعدی کنار گذاشته شد.
3. ** ( احساسی – طرد شدن ) :**
در روابط یا موقعیت های اجتماعی، احساس کنار گذاشته شدن، بی اهمیت شدن، یا حذف شدن از دایره ی تعامل
مثال:
I thought we were close, but I got benched.
فکر می کردم صمیمی ایم، ولی منو گذاشت کنار.
4. ** ( طنزآمیز – خودانتقادی ) :**
گاهی با لحن شوخی یا خودزنی برای توصیف لحظه ای که دیگران ترجیح دادن کسی دیگه رو انتخاب کنن
مثال:
Guess I got benched for the cool kids.
ظاهراً منو کنار گذاشتن واسه بچه های باحال.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
get sidelined – be taken out – be dropped – be replaced – be excluded – be put on hold
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
- از دنیای ورزش، به ویژه فوتبال و بسکتبال، گرفته شده—*bench* یعنی نیمکت، و *get benched* یعنی �فرستاده شدن به نیمکت�
- در قرن بیستم وارد زبان استعاری شد، به ویژه در محیط های کاری، روابط، و روایت های دراماتیک
- در روایت های داستانی یا فیلم ها، این اصطلاح اغلب لحظه ی شکست، طرد، یا بازنگری در خود رو نشون می ده
- در فرهنگ سازمانی، *getting benched* گاهی نشونه ی تنبیه غیررسمی یا سیاست زدگیه
نیمکت نشین شدن / کنار گذاشته شدن / از بازی خارج شدن
در زبان محاوره ای:
بی خیال شدن، انداختنم بیرون، گذاشتنم کنار، از بازی حذف شدم
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ورزشی – معنای اصلی ) :**
کنار گذاشته شدن از ترکیب اصلی تیم و نشستن روی نیمکت به جای بازی کردن—نشانه ی افت عملکرد یا تصمیم مربی
مثال:
بعد از اینکه دو گل رو خراب کرد، نیمکت نشین شد.
2. ** ( سازمانی – استعاری ) :**
در محیط کاری یا پروژه ای، کنار گذاشته شدن از مسئولیت ها یا پروژه ها، معمولاً به دلیل بی اعتمادی، اشتباه، یا سیاست داخلی
مثال:
بعد از ارائه ی ناموفق، تو کمپین بعدی کنار گذاشته شد.
3. ** ( احساسی – طرد شدن ) :**
در روابط یا موقعیت های اجتماعی، احساس کنار گذاشته شدن، بی اهمیت شدن، یا حذف شدن از دایره ی تعامل
مثال:
فکر می کردم صمیمی ایم، ولی منو گذاشت کنار.
4. ** ( طنزآمیز – خودانتقادی ) :**
گاهی با لحن شوخی یا خودزنی برای توصیف لحظه ای که دیگران ترجیح دادن کسی دیگه رو انتخاب کنن
مثال:
ظاهراً منو کنار گذاشتن واسه بچه های باحال.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
- از دنیای ورزش، به ویژه فوتبال و بسکتبال، گرفته شده—*bench* یعنی نیمکت، و *get benched* یعنی �فرستاده شدن به نیمکت�
- در قرن بیستم وارد زبان استعاری شد، به ویژه در محیط های کاری، روابط، و روایت های دراماتیک
- در روایت های داستانی یا فیلم ها، این اصطلاح اغلب لحظه ی شکست، طرد، یا بازنگری در خود رو نشون می ده
- در فرهنگ سازمانی، *getting benched* گاهی نشونه ی تنبیه غیررسمی یا سیاست زدگیه