• : تعریف: (informal) to avoid punishment or detection of wrongdoing.
جمله های نمونه
1. Some of those children get away with murder!
[ترجمه غلامی] بعضی از اون بچه ها با زرنگی بازی قسر در می روند
|
[ترجمه گوگل]بعضی از آن بچه ها با قتل فرار می کنند! [ترجمه ترگمان]! بعضی از اون بچه ها با قتل فرار میکنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They let their children get away with murder!
[ترجمه گوگل]اجازه دادند فرزندانشان با قتل فرار کنند! [ترجمه ترگمان]! اونا گذاشتن بچه ها با قتل فرار کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She lets those kids get away with murder.
[ترجمه گوگل]او به آن بچه ها اجازه می دهد از قتل فرار کنند [ترجمه ترگمان]اون اجازه میده که بچه ها از قتل فرار کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's so charming that he really does get away with murder.
[ترجمه گوگل]او آنقدر جذاب است که واقعاً از قتل فرار می کند [ترجمه ترگمان]اون خیلی زیباست که اون واقعا با قتل فرار می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sorcerer thought he could get away with murder.
[ترجمه گوگل]جادوگر فکر می کرد که می تواند با قتل فرار کند [ترجمه ترگمان]اون فکر کرده که می تونه از قتل قسر در بره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They get away with murder because of their buying power.
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل قدرت خریدشان از قتل فرار می کنند [ترجمه ترگمان]اونا به خاطر قدرت their از قتل فرار کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His parents let him get away with murder.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش به او اجازه دادند از قتل فرار کند [ترجمه ترگمان]والدینش بهش اجازه دادن که با قتل فرار کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ronnoe lets his kids get away with murder.
[ترجمه گوگل]رونو به بچه هایش اجازه می دهد از قتل فرار کنند [ترجمه ترگمان]Ronnoe اجازه میده که بچه هاش با قتل فرار کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He can get away with anything, he could get away with murder and my mom would still love him.
[ترجمه گوگل]او می تواند با هر چیزی فرار کند، او می تواند با قتل فرار کند و مادرم هنوز او را دوست دارد [ترجمه ترگمان]او می تواند با هر چیزی فرار کند، می تواند از قتل فرار کند و مادرم هنوز او را دوست خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You don't to get away with murder, but you to lose your life, either.
[ترجمه گوگل]شما نباید با قتل فرار کنید، بلکه باید زندگی خود را از دست بدهید [ترجمه ترگمان]تو نباید از قتل فرار کنی، اما باید زندگیتو از دست بدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mrs. Smith lets her children get away with murder.
[ترجمه گوگل]خانم اسمیت به فرزندانش اجازه می دهد از قتل فرار کنند [ترجمه ترگمان]خانم اسمیث، بچه ها را به قتل می رسانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Can the President get away with murder? The fictional answer to this question results in a fast-paced page turner that combines political intrigue with gritty, hard-boiled suspense.
[ترجمه گوگل]آیا رئیس جمهور می تواند از قتل فرار کند؟ پاسخ تخیلی به این سوال منجر به یک صفحه واژگونی سریع میشود که دسیسههای سیاسی را با تعلیق سخت و سخت ترکیب میکند [ترجمه ترگمان]آیا رئیس جمهور می تواند با قتل فرار کند؟ پاسخ تخیلی به این سوال در یک صفحه با سرعت در حال قدم زدن منجر می شود که توطئه های سیاسی را با تعلیق سخت و سخت به هم ترکیب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Auditors tend to let directors get away with murder, for if they protest at creative accounting the firm is promptly sacked in favor of a substitute that will not jib at economy with the facts.
[ترجمه گوگل]حسابرسان تمایل دارند به مدیران اجازه دهند از قتل فرار کنند، زیرا اگر آنها به حسابداری خلاق اعتراض کنند، شرکت فوراً به نفع جایگزینی اخراج می شود که با واقعیت ها به اقتصاد ضربه نمی زند [ترجمه ترگمان]حسابرسان تمایل دارند که به مدیران اجازه دهند که با قتل کنار بیایند، زیرا اگر در حسابداری خلاق اعتراض کنند، شرکت فورا به نفع جانشینی برکنار می شود که در اقتصاد با واقعیات برخورد نکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Don't you ever assume you can get away with murder because you are the president's son.
[ترجمه گوگل]آیا هرگز تصور نمی کنید که می توانید از قتل فرار کنید زیرا پسر رئیس جمهور هستید [ترجمه ترگمان]تا به حال فکر نمی کنی که بتونی از قتل فرار کنی چون پسر رئیس جمهور هستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• (slang) not receiving a punishment for doing something against the law
پیشنهاد کاربران
هر غلطی دلت میخاد میکنی، to be allowed to do things that other people would be punished or criticized for کار خلاف میکنی مجازات هم نمیشی، این که شخص خاطی عزیز یا دردانه باشد رو مطرح نکرده اند ... [مشاهده متن کامل]
succeed in doing whatever one chooses without being punished or suffering any disadvantage. "some local authorities are letting estate agents get away with murder" برخی مقامات محلی اجازه دادند که بنگاهها هر غلطی دلشون خواست بکنند.
do what you want without being stopped and punished
اون معنی که 'سید' نوشته کامل ترین معنی رو داره. یعنی اون شخصیت حقوقی یا حقیقی انقدر با ارزش و عزیز هست که اگر هم کار بدی و نامتعارفی رو انجام بده بقیه نادیدش می گیرن، get away خالی یعنی اون شخص تلاش کرده که اون کار بد و خلافی که انجام داده عیان و آشکار نشه.
هرکاری بکنه کسی کاریش نداره ( در اینجا زرنگی خود طرف مطرح نیست که قصر در رفتن ترجمه کنیم بلکه طرف اینقدر عزیزه که هر خطایی بکنه کسی کاری به کارش نداره
از زیر بار مجازات قصر در رفتن
به معنی انجام دادن هر چیزی که میخواین، بودن پشیمانی.
قسر دررفتن چندان ترجمه مناسبی نیست به نظرم، شاید �دم به تله ندادن� بهتر باشه