get around to


1- وقت یا فرصت (انجام کاری را) داشتن، مجال داشتن 2- (به کاری) پرداختن

جمله های نمونه

1. They didn't get around to typing up the letter.
[ترجمه Saba] انهافرصت نوشتن نامه رانداشتند
|
[ترجمه گوگل]آنها حوصله تایپ نامه را نداشتند
[ترجمه ترگمان]ان ها دور هم جمع نشدن تا نامه را تایپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hope to get around to answering your letter next week.
[ترجمه Saba] امیدوارم هفته اینده فرصت جواب نامه شماراپیداکنم
|
[ترجمه somayeh] امیدوارم هفته اینده فرصت کنم ، نانه شما رو جواب بدم
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم هفته آینده به نامه شما پاسخ دهم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم هفته آینده به نامه ات جواب بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll be drawing my pension before he'll ever get around to asking me to marry him!
[ترجمه گوگل]من حقوق بازنشستگی خود را می گیرم قبل از اینکه او از من بخواهد با او ازدواج کنم!
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از من بخواهد با او ازدواج کنم، حقوق بازنشستگیم را خواهم کشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Finally, it also is tangible satisfaction when I get around to using it because I remember the work put into it.
[ترجمه گوگل]در نهایت، زمانی که به استفاده از آن می پردازم، رضایت محسوسی نیز به همراه دارد، زیرا کارهای انجام شده در آن را به یاد می آورم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، هنگامی که از آن استفاده می کنم، رضایت ملموسی وجود دارد، چون کار را به یاد می آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps he ought to remember those days and get around to living up to the promise he made to the last Tory conference.
[ترجمه گوگل]شاید او باید آن روزها را به خاطر بیاورد و به قولی که در آخرین کنفرانس محافظه‌کاران داده بود عمل کند
[ترجمه ترگمان]شاید او باید آن روزها را به خاطر داشته باشد و به این امید که به آخرین کنفرانس توری برسد، زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I suppose I could get around to it myself in time.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم می‌توانم خودم به موقع به آن برسم
[ترجمه ترگمان]به گمانم می توانستم خودم به موقع به آن برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll get around to doing my homework after the baseball game.
[ترجمه گوگل]من بعد از بازی بیسبال به انجام تکالیف خود خواهم پرداخت
[ترجمه ترگمان]بعد از بازی بیسبال تکالیف مدرسه اش را انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I wish Bill would get around to calling his mother.
[ترجمه معصومه] ایکاش بیل فرصت میکرد با مادرش تماس بگیرد
|
[ترجمه گوگل]ای کاش بیل به مادرش زنگ می زد
[ترجمه ترگمان]ای کاش بیل پیش مادرش می آمد تا مادرش را صدا بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How did my secret get around to all my friends so quickly?
[ترجمه گوگل]چگونه راز من به این سرعت به همه دوستانم رسید؟
[ترجمه ترگمان]چرا راز من این دور و بر همه دوستام این قدر سریع اتفاق افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please bear with me and I will get around to it ASAP.
[ترجمه گوگل]لطفا با من تحمل کنید و من در اسرع وقت به آن خواهم پرداخت
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم با من بیا و هر چه زودتر به آن پی خواهم برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We don't get around to much cleaning.
[ترجمه گوگل]ما به تمیز کردن زیاد نمی رسیم
[ترجمه ترگمان]ما برای نظافت زیاد اینجا نیومدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Somehow, Rob didn't get around to telling me where.
[ترجمه محسن] یه جورایی ، راب فرصت اینو پیدا نکرد به من بگه کجا.
|
[ترجمه گوگل]یه جورایی، راب نتونست بهم بگه کجا
[ترجمه ترگمان]یه جورایی، راب نیومده بود که به من بگه کجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'll get around to it in the sweet by - and - by.
[ترجمه گوگل]او در شیرینی توسط - و - به آن خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]اون به این طرف و آن طرف می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wish Bill get around to starting his homework.
[ترجمه گوگل]ای کاش بیل می توانست تکالیفش را شروع کند
[ترجمه ترگمان] کاش \"بیل\" این اطراف بود که تکالیفش رو شروع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• find the time to, take the time to (do something)

پیشنهاد کاربران

I was hoping to do some literature review, but I didn't get around to it much
خیلی وقت نکردم کاری رو انجام بدم
get to و get around to هر دو به معنی "فرصت انجام کاری رو یافتن" هستند و میتونن بجای هم استفاده بشن.
به زبان محاوره ای خودمون همون ( میرسم )
مثلا :
I can't get around to doing my homework today.
نمیرسم امروز تکالیفم رو انجام بدم.
I get around to watching that movie tonight.
میرسم امشب اون فیلم رو نگاه کنم.
معمولا به شکل منفی:
فرصت نکردن/وقت نکردن برای انجام کاری که قصدش رو داری
He always wanted to publish his first novel, but
. he never got around to that
Finally I got around to calling her and explain what actually happened.
رسیدن از نظر زمانی
مثلا: نرسیدم فلان کار رو انجام بدم. یعنی فرصتش رو نداشتم
To deal with a task in due course
امکان انجام کاری را پیدا کردن
مجال کاری را پیدا کردن
مجال پیدا کردن
To do something that you have been intending to do for some time
بعد مدتی بالاخره کاری را که قصدشو داشتی انجام بدی
Find the time to do something =وقت کردی
بلاخره وقت پیدا کردن
I finally got around to cleaning the windows.


فرصت کردن برای مثالi have been meaning to write to hosein but i never get round to it
Find time to do something and use to sentenses with sopposed to
وقت برای انجام دادن کاری گذاشتن
Finding the time to do something
فرصت انجام کاریرایافتن
تصمیم به انجام کاری گرفتن ( مخصوصا وقتی از قبل برنامه اش را چیده باشیم )

It was a year before he finally got around to unpacking his books
یکسال پیش بالاخره ( تصمیم به انجام ) باز کردن کتاباش گرفت

To do some things that you were supposed to do it
to find time to do something
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس