دسترسی پیدا کردن، وصول یافتن، دسترسی یافتن
1 - عمل گرفتن ( مثلاً : فرمان اتومبیل را بگیر )
2 - کنترل کردن ( مثلاً : خودت را کنترل کن )
2 - کنترل کردن ( مثلاً : خودت را کنترل کن )
به نقل از میریام وبستر:
informal. : hold —usually used in phrases like get ahold of to mean "take hold of, " "get possession of, " "get in contact with, " etc
کنترل چیزی را در دست گرفتن
کنترل چیزی را در دست گرفتن
دسترسی داشتن