معنی دیگه اش میشه " کنترل کردن، مسلط بودن"
مثلا:
to get a hold of yourself
خودت رو کنترل کن
به خودت مسلط باش
مثلا:
خودت رو کنترل کن
به خودت مسلط باش
برقراری ارتباط موفق یا تماس گرفتن با کسی.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
فکر کنم سگت به کفشت دسترسی پیدا کرده
تماس گرفتن he, s been trying to get ahold of you
او میخواست باهات تماس بگیره
او میخواست باهات تماس بگیره
گیر آوردن
برخوردن به چیزی یا کسی
دسترسی پیدا کردن به کسی
از دست دادن