get a handle on


(عامیانه) از پس چیزی یا کاری برآمدن، درک کردن، سر از (کاری) درآوردن

پیشنهاد کاربران

از چیزی سر درآوردن
Sorry, but it all came about so suddenly that i haven't got a handle on the situation
ببخشید اما اینقدر ناگهانی اتفاق افتاد که من سر در نیاوردم چی شد
راه افتادن کسی و کار
Get a handle of business
فهمیدن
متوجه شدن
سردراوردن معنی میده
بر اساس کتاب speak english like an american
با ریز تلاشی، از قضیه ای سر در آوردن
درک کردن یک موقعیت و تسلط بر آن.
تو باید عصبانیتت رو کنترل کنی.
You need to get handle on your anger
:Also
Get a fix on
Have/get a grasp of
۱ - شناخت حاصل کردن، به خوبی متوجه شدن و فهمیدن، درک کردن
To understand well, clearly
۲ - یافتن راهی برای انجام کاری یا حل و فصل مسئله ای
To find a means of dealing with something
. No one had a handle on the whole situation
ادراک
( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تشخیص دادن
https://idioms. thefreedictionary. com/get a handle on

بپرس