get a grip
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
به اعصابت مسلط باش
تحت کنترل داشتن، تسلط
به خودت بیا.
کنترل چیزی را به دست گرفتن تا کسب موفقیت
It is different from get a grip on yourself
که مربوط به احساسات است.
که مربوط به احساسات است.
جای دست ( برای بالا رفتن از جایی )
مثال:
i can't get a grip on this wall
این دیوار جای دست نداره
مثال:
این دیوار جای دست نداره
بفهم ( شرایط رو درک کن )
به خودت بیا
احساساتت رو کنترل کن.
احساساتت رو کنترل کن.
به اعصاب خودت مسلط شدن
... [مشاهده متن کامل]
آروم بگیر بابا. بیخیال شو. .
آروم باش، خودت رو کنترل کن، احساساتت رو کنترل کن، خودت رو جمع و جور کن، متوجه شرایط شدن،
When a person has let their emotions take control of their actions and thoughts, often times people will tell them to "get a grip" - to get their emotions under control.
... [مشاهده متن کامل]
to make an effort to control your emotions and behave more calmly
... [مشاهده متن کامل]
مسلط شدن ( بر خود )
خودتو جمع و جور کن
بیخیال
make an effort to control your emotions
بیخیال
به خودت بیا، خودتو جمع و جور کن، syn: pull your self together, control your self
خودت رو جمع کن، به خودت مسلط باش
بیخیال come on
احساسات رو کنترل کن
از انتقاد کردن خود دست بردار
به اعصاب خود مسلط بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)