get a foot in the door
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
گام برداشتن برای رسیدن به هدف
به عنوان مثال: او فقط منتظر فرصتی بزرگ ( فرصتی بزرگ برای مشهور شدن ) است تا وارد دنیای موسیقی شود.
he’s just waiting for his big break ( big opportunity to become famous ) to get his foot in the door of the music
به عنوان مثال: او فقط منتظر فرصتی بزرگ ( فرصتی بزرگ برای مشهور شدن ) است تا وارد دنیای موسیقی شود.
قدر فرصت را دانستن، فرصت طلب بودن، به موقع اقدام کردن،
به محض اینکه دستم برسد ( وارد شوم )
از فرش به عرش رسیدن
قدم اول را برداشتن
پات به جایی باز شدن
I think I could get the job if I could only get my foot in the door
شروع کردن کاری
قدم اول و راحت را برداشتن ( در راستای هدفی )