gesticulation

/dʒeˌstɪkjʊˈleɪʃn̩//dʒeˌstɪkjʊˈleɪʃn̩/

معنی: اشاره با سر و دست
معانی دیگر: اشاره ی سر و دست، بیان به کمک حرکت دادن دست ها و انگشتان، ایما و اشاره، ژست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gesticulative (adj.), gesticulatory (adj.)
(1) تعریف: the act or an instance of using hand movements, as to add emphasis or expressiveness to speech.

- He could not hear what she was saying, but her frantic gesticulation told him that something was very wrong.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست بشنود چه می گوید، اما حرکات جنون آمیز او به او می گفت که چیزی بسیار اشتباه است
[ترجمه ترگمان] نمی توانست بشنود که او چه می گوید، اما her frantic به او گفت که چیزی بسیار اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a specific hand movement.

جمله های نمونه

1. We communicated mainly by signs, gesticulation and mime.
[ترجمه گوگل]ما عمدتاً با علائم، اشاره و میم ارتباط برقرار می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور عمده توسط علایم، اشارات و حرکات تقلیدی در ارتباط بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are also differences regarding the amount of gesticulation and mobility of the lips when communicating which are culturally determined.
[ترجمه گوگل]همچنین در مورد میزان حرکات و تحرک لب ها هنگام برقراری ارتباط تفاوت هایی وجود دارد که از نظر فرهنگی تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین تفاوت هایی در رابطه با مقدار حرکت و حرکت لب ها در هنگام برقراری ارتباط وجود دارد که از نظر فرهنگی مشخص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We can vent anger by shouts and gesticulation.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم خشم را با فریاد و حرکات تخلیه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم خشم و فریاد را از خشم خالی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suddenly, the postilions exchange speech with animated gesticulation, and the horses are pulled up, almost haunches.
[ترجمه گوگل]ناگهان، پستیلیون ها با حرکات متحرک صحبت می کنند و اسب ها به سمت بالا کشیده می شوند و تقریباً به هم می ریزند
[ترجمه ترگمان]ناگهان در عوض، راه عوض شد و اسب ها را به حرکت در آوردند و اسب ها را تقریبا به صورت دو پا بلند کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is gesticulation easier said than done?
[ترجمه گوگل]آیا گفتن ژست راحت تر از انجام دادن است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این حرکت به مراتب راحت تر از این است که انجام شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Excitement usually increases the rate of speech, raises the voice pitch and there may be more than usual gesticulation.
[ترجمه گوگل]هیجان معمولا سرعت گفتار را افزایش می دهد، زیر و بم صدا را بالا می برد و ممکن است حرکات بیش از حد معمول وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هیجان معمولا میزان سخنرانی را افزایش می دهد، آهنگ صدا را بالا می برد و ممکن است حرکات و ژست های معمول بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But while she said it, Pearl laughed, and began to dance up and down with the humoursome gesticulation of a little imp, whose next freak might be to fly up the chimney.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که او این را می گفت، مروارید خندید و با حرکات طنز آمیز یک شیاد کوچک شروع به رقصیدن کرد که ممکن است عجیب و غریب بعدی او پرواز از دودکش باشد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی این حرف را زد، مروارید خندید و شروع به رقصیدن کرد و با حرکتی تند یک شیطون کوچولو که freak بعدی ممکن بود از دودکش به هوا برخیزد، شروع به رقصیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is better than delimiting to a saleswoman with gesticulation a period of time.
[ترجمه گوگل]او بهتر از این است که مدتی را به یک زن فروشنده با حرکات اشاره کند
[ترجمه ترگمان]او بهتر از آن است که در یک دوره زمانی به یک فروشنده زن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We use the way that knows you is sensor, photograph wait head, speech, gesticulation.
[ترجمه گوگل]ما از روشی استفاده می‌کنیم که می‌داند شما حسگر است، سر منتظر عکس، گفتار، حرکت است
[ترجمه ترگمان]ما از روشی استفاده می کنیم که می داند شما سنسور هستید، عکس منتظر، سخنرانی، حرکات و اطوار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He laughed and threw the bottle upwards with a gesticulation I did not understand.
[ترجمه گوگل]خندید و با اشاره ای که نفهمیدم بطری را به طرف بالا پرت کرد
[ترجمه ترگمان]او خندید و بطری را با حرکتی تند به طرف بالا پرت کرد و من نفهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشاره با سر و دست (اسم)
gesticulation

انگلیسی به انگلیسی

• moving of the hands or other parts of the body in an animated manner (in place of or accompanying speech)
gesticulations are movements that you make with your hands and arms, often while you are talking, for example because you are describing something that is difficult to express in words; a formal word.
gesticulation is the act of gesticulating.

پیشنهاد کاربران

تکان سر ودست ( موقع صحبت کردن ) ، فهماندن با حرکات سر و دست، با اشاره گفتن
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Expressive movement or gesture 🤲
🔍 مترادف: Motion
✅ مثال: His animated gesticulations added emphasis to his passionate speech.
زبان بدن

بپرس