gestation

/dʒeˈsteɪʃn̩//dʒeˈsteɪʃn̩/

معنی: حاملگی، بارداری، ابستنی، وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه
معانی دیگر: حمل در زهدان (از هنگام انعقاد نطفه تا زایمان)، (دوره ی) آبستنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gestational (adj.), gestative (adj.)
(1) تعریف: the time that an organism spends developing in a womb, egg, or the like before being born.

(2) تعریف: the period during which a scheme, plan, idea, or the like is being developed.

جمله های نمونه

1. the gestation period of rabbits is shorter than that of elephants
دوره ی آبستنی خرگوش از فیل کوتاهتر است.

2. The baby was born prematurely at 28 weeks gestation.
[ترجمه شان] نوزاد به صورت زود رس ( نارس ) درهفته 28 حاملگی، به دنیا آمد.
|
[ترجمه گوگل]این نوزاد در هفته 28 بارداری نارس به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]نوزاد در ۲۸ هفته بارداری به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gestation period of a horse is about 11 months.
[ترجمه گوگل]دوره بارداری اسب حدود 11 ماه است
[ترجمه ترگمان]مدت زمان بارداری یک اسب حدودا ۱۱ ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This film was two years in gestation.
[ترجمه گوگل]این فیلم دو سال بارداری بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم دو سال بعد از بارداری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gestation period can be anything between 95 and 150 days.
[ترجمه محمدرضا سلطانی زرندی] دوره بارداری می تواند چیزی بین 95 تا 150 روز باشد
|
[ترجمه گوگل]دوره بارداری می تواند بین 95 تا 150 روز باشد
[ترجمه ترگمان]مدت زمان بارداری می تواند بین ۹۵ تا ۱۵۰ روز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The period of gestation of rats is 21 days.
[ترجمه گوگل]دوره بارداری موش ها 21 روز است
[ترجمه ترگمان]دوره بارداری موش ها ۲۱ روز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His book was nearly twenty years in gestation.
[ترجمه گوگل]کتاب او نزدیک به بیست سال در دوران بارداری بود
[ترجمه ترگمان]کتاب او تقریبا بیست سال بعد از بارداری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scheme had a very long gestation period.
[ترجمه گوگل]این طرح یک دوره بارداری بسیار طولانی داشت
[ترجمه ترگمان]دوره بارداری خیلی طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The report was a very long time in gestation.
[ترجمه گوگل]این گزارش در دوران بارداری بسیار طولانی بود
[ترجمه ترگمان]این گزارش زمان بسیار طولانی در بارداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Elephants have a gestation period of about 624 days.
[ترجمه گوگل]دوره بارداری فیل ها حدود 624 روز است
[ترجمه ترگمان]فیل ها زمان بارداری حدود ۶۲۴ روز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However(sentence dictionary), the gestation and birth of new settlements is a tricky and often painful business that needs careful management.
[ترجمه گوگل]با این حال (فرهنگ جملات)، حاملگی و تولد سکونتگاه های جدید یک تجارت دشوار و اغلب دردناک است که نیاز به مدیریت دقیق دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال (فرهنگ لغت)، بارداری و تولد شهرک های جدید یک کار دشوار و اغلب دردآور است که به مدیریت دقیق نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But how often is the mule's gestation cut short by spontaneous abortion?
[ترجمه گوگل]اما هر چند وقت یک بار بارداری قاطر با سقط خود به خود کوتاه می شود؟
[ترجمه ترگمان]اما چگونه آبستنی خود را به واسطه سقط خود از دست می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But it was a long gestation, and a fierce debate still simmers about when and where the birth actually took place.
[ترجمه گوگل]اما این یک بارداری طولانی بود و هنوز بحث های شدیدی در مورد زمان و مکان تولد واقعاً در جریان است
[ترجمه ترگمان]اما بارداری طولانی بود و هنوز هم بحث شدیدی در مورد زمان و محل تولد وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At least know your gestation times so that you are not surprised when a mating at some forgotten date actually produces a calf!
[ترجمه گوگل]حداقل زمان بارداری خود را بدانید تا وقتی جفت گیری در تاریخ فراموش شده واقعاً گوساله تولید می کند تعجب نکنید!
[ترجمه ترگمان]حداقل زمان بارداری را بشناسید تا وقتی که یک جفت گیری از تاریخ فراموش شده یک گوساله را تولید می کند تعجب نکنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is hardly surprising, since its gestation period comprised the years in which Eliot was working on the Notes.
[ترجمه گوگل]این به سختی تعجب آور است، زیرا دوره حاملگی آن شامل سال هایی است که الیوت روی نت ها کار می کرد
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد، چون مدت زمان بارداری از سال هایی است که الیوت در روی این یادداشت ها کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاملگی (اسم)
expectancy, expectance, conception, gestation

بارداری (اسم)
expectancy, expectance, gestation, pregnancy

ابستنی (اسم)
gestation, pregnancy, gravidity

وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه (اسم)
gestation

انگلیسی به انگلیسی

• pregnancy, process of carrying young in the womb; growth period
gestation is the process in which babies grow inside their mother's body before they are born; a medical use.
gestation is also the process in which an idea or plan develops; a formal use.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The process of development or growth, especially during pregnancy 🤰🕰️
🔍 مترادف: Development
✅ مثال: The gestation of the new project took nearly a year before it was ready for launch.
۱. بارداری. حاملگی. ابستنی ۲. دوره بارداری. دوره جنینی ۳. {مجازی} دوره تکوین. مرحله شکل گیری
مثال:
And his gestation and weaning take thirty months.
و دوره بارداری و از شیر گرفتن مادر سی ماه {زمان} می گیرد.
�وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا�
( دوره ) توسعه ، تکامل
the period of ) the development of ideas, thoughts, or plans )
( دوره ) توسعه ایده ها ، افکار و طرح ها
The project had a very long gestation period
این پروژه یک دوره توسعه بسیار طولانی داشت
مقدمات ، جوانه
رشد جنین
بارداری
( معنی مجازی ) دوره تکوین، مرحله شکل گیری
حاملگی

بپرس