geometrician

/dʒiːɑːmɪˈtrɪʃən//ˌdʒɪəʊməˈtrɪʃən/

معنی: هندسه دان
معانی دیگر: دانشمند علم هندسه (geometer هم می گویند)

جمله های نمونه

1. Some few fundamental propositions, presupposed by the geometrician, are, indeed, really analytic, and rest on the principle of contradiction.
[ترجمه گوگل]برخی از چند گزاره اساسی، که توسط هندسه‌دان پیش‌فرض می‌شود، در واقع واقعاً تحلیلی هستند و بر اصل تضاد استوارند
[ترجمه ترگمان]برخی از پیشنهادها اساسی، که از نظر پیش فرض گرفته شده اند، در واقع تحلیلی هستند، و بر اصل تناقض قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I wanted to be a geometrician when I was a kid.
[ترجمه گوگل]وقتی بچه بودم می خواستم هندسه دان شوم
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودم، می خواستم یه \"geometrician\" باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No In fact, I'm a land-surveying geometrician.
[ترجمه گوگل]نه در واقع، من یک هندسه دان زمین شناسی هستم
[ترجمه ترگمان]نه در واقع، من یک زمین زمینی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One felt that the chief of this barricade was a geometrician or a spectre.
[ترجمه گوگل]آدم احساس می کرد که رئیس این سنگر یک هندسه شناس یا یک طیف است
[ترجمه ترگمان]یکی احساس می کرد که رئیس این سنگر یک شبح یا یک شبح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper applies the theory of limited deformation analysis to the non-linear problem of the geometrician and creeping material for the frozen-wall.
[ترجمه گوگل]این مقاله تئوری تحلیل تغییر شکل محدود را برای مسئله غیرخطی هندسی و مواد خزنده برای دیوار منجمد اعمال می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نظریه تحلیل تغییر شکل محدود را به مساله غیر خطی of و مواد creeping برای دیواره یخ زده اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هندسه دان (اسم)
geometer, geometrician

انگلیسی به انگلیسی

• one who studies geometry

پیشنهاد کاربران

بپرس