geography

/dʒiˈɑːɡrəfi//dʒɪˈɒɡrəfi/

معنی: شرح، جغرافیا، جغرافی، علم جغرافیا
معانی دیگر: کتاب جغرافی، علم زمین نگاری، گیتاشناسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: geographies
(1) تعریف: the science of the earth's surface, including its physical features, climate, resident populations, political divisions, agriculture, natural resources, and the like.

- He doesn't know where the earth's mountain ranges are located because he never studied geography.
[ترجمه :/] او نمی داند رشته کوههای کره زمین در کجا واقع شده است زیرا هرگز در رشته جغرافیا تحصیل نکرده است.
|
[ترجمه **] او نمی داند که رشته کوها در کجا واقع شده است چون او اصلا جغرافی را یاد نگرفته
|
[ترجمه گوگل] او نمی داند رشته کوه های زمین در کجا قرار دارند، زیرا او هرگز جغرافیا مطالعه نکرده است
[ترجمه ترگمان] او نمی داند که محدوده های کوهستانی زمین کجا قرار گرفته اند، زیرا او هرگز جغرافیا را مطالعه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the specific characteristics of a portion of the earth's surface.

- A vast area of desert is part of the geography of China.
[ترجمه ملک نژاد] منطقه وسیعی از بیابان بخشی از جغرافیای چین است
|
[ترجمه به توچه فوضول] - منطقه وسیعی از بیابان بخشی از جغرافیای چینی است
|
[ترجمه گوگل] منطقه وسیعی از بیابان بخشی از جغرافیای چین است
[ترجمه ترگمان] منطقه وسیعی از کویر بخشی از جغرافیای چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her geography is good and her persian composition is fair
جغرافی او خوب و انشای فارسی او متوسط است.

2. political geography
جغرافیای سیاسی

3. his knowledge of geography is sketchy
دانش او در جغرافی سطحی است.

4. his forte is in geography
چیرگی او در جغرافیا است.

5. Will you show me the geography?
[ترجمه M.K] آیا جغرافیا رابه من نشان می دهی؟
|
[ترجمه Senator] آیا به من جغرافیا را به من نشان خواهی داد
|
[ترجمه گوگل]جغرافیا را به من نشان می دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا جغرافیا را به من نشان می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everyone dosses about in geography classes.
[ترجمه ارکان] همه پرونده های جغرافی را این و ان طرف می بردند
|
[ترجمه گوگل]همه در کلاس‌های جغرافیا دوز می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]همه در کلاس های جغرافیا به این سو و آن سو می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With a fine disregard for geography, she decided to start her journey to Paris by sailing to the Hook of Holland.
[ترجمه گوگل]او با بی‌توجهی به جغرافیا، تصمیم گرفت سفر خود به پاریس را با کشتی به سمت هوک هلند آغاز کند
[ترجمه ترگمان]او با بی توجهی زیبایی به جغرافیا، تصمیم گرفت سفر خود به پاریس را با دریانوردی به هوک هلند آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How many pupils are taking the geography exam this term?
[ترجمه گوگل]چند دانش آموز در این ترم در امتحان جغرافیا شرکت می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چه تعداد از دانش آموزان در این ترم در حال گرفتن امتحان جغرافیا هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We learnt about the geography of Australia.
[ترجمه گوگل]با جغرافیای استرالیا آشنا شدیم
[ترجمه ترگمان]در مورد جغرافیای استرالیا یاد گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Half the students take geography at A level.
[ترجمه گوگل]نیمی از دانش آموزان جغرافیا را در سطح A می گذرانند
[ترجمه ترگمان]نیمی از دانش آموزان کلاس جغرافیا را در یک سطح می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She got very high marks in her geography exam.
[ترجمه sepehr] او نمره ی بسیار بالایی در امتحان جغرافیایش گرفت
|
[ترجمه گوگل]او در امتحان جغرافیا نمرات بسیار بالایی گرفت
[ترجمه ترگمان]او نمرات بسیار بالایی در امتحان جغرافیا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid geography is not my strong suit.
[ترجمه bhmni] من میترسم که جغرافی درس مورد علاقه من نباشد
|
[ترجمه گوگل]می ترسم جغرافیا لباس قوی من نباشد
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که جغرافیا کت و شلوار قوی من نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I still haven't done my geography homework.
[ترجمه :)] من هنوز تکلیف کلاس جغرافیام رو انجام ندادم
|
[ترجمه گوگل]هنوز تکالیف جغرافیا را انجام نداده ام
[ترجمه ترگمان]من هنوز تکالیف جغرافیا رو انجام ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He got D / 'D' in / for Geography.
[ترجمه army girl] او در جغرافبا نمره d گرفت
|
[ترجمه گوگل]او D / 'D' را در / برای جغرافیا گرفت
[ترجمه ترگمان]او D \/ D را در \/ \/ برای جغرافیا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The geography of poverty and the geography of voting are connected.
[ترجمه گوگل]جغرافیای فقر و جغرافیای رای گیری به هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]جغرافیای فقر و جغرافیای رای در ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Conrad's really up on his geography, isn't he?
[ترجمه گوگل]کنراد واقعاً از جغرافیای خود آگاه است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]راستی که \"کنراد\" داره روی geography کار می کنه، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

جغرافیا (اسم)
geography

جغرافی (اسم)
geography

علم جغرافیا (اسم)
geography

تخصصی

[زمین شناسی] جغرافیا علمی که به توصیف سطح زمین می پردازد-جنبه های طبیعی آن، آب و هوا، حیات گیاهی، خاکها، محصولات، مردم و غیره، و توزیع جغرافیایی آنها، این علم برای جمع آوری اطلاعات خود به طور وسیعی به سمت علوم تخصصی، همچون زمین شناسی، جوشناسی، علم نجوم، مردم شناسی و غیره کشیده شده است.
[آب و خاک] جغرافیا

انگلیسی به انگلیسی

• scientific study of the physical features of the earth's surface (such as climate, population, land use, etc.); description of specific characteristics found in a particular region of the earth
geography is the study of the countries of the world and of such things as land formations, seas, climate, towns, and populations.
the geography of a place is the way that its physical features are arranged within it.

پیشنهاد کاربران

☑️ زامنگاری
زامنگاری
( Zāmnegāri )
🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاری 🇮🇷
جغرافیا
در کانون زبان ایران به معنای جغرافیا هست
واژه لاتین ( geo و geography ) دارای ریشه پارسی است.
این واژه به معنی همان جغرافیا از ریشه واژه ( گی، گیتی ) پارسی است و گیتی نیز به معنی ( زمین ) می باشد.
پَسگشت ( =Reference ) : برگه 43 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
geography
Heavy
سنگین
Light
سبک
. . . I have found across time and geography that
من در طول زمان و مکان فهمیده ام که. . .
به معنی جغرافیا هست و در مدرسه به زنگ جغرافی گفته می شود.
تعریف:the study of the countries of the world ( کتاب supplementary )
یعنی چیزی که در آن درباره ی کشور های جهان می خوانید.
the geography of a building, city etc is the way all its parts are arranged
جغرافیا. جغرافی
درس جغرافیا

جغرافیا
The study of the countries of the world

the study of the countries in the world

the study of the countries in the world
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس