geographical

/ˌdʒiəˈɡræfɪkəl//ˌdʒɪəˈɡræfɪkəl/

جغرافیایی، وابسته به جغرافی، گیتاشناختی (geographic هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: geographic (adj.), geographically (adv.)
(1) تعریف: of or concerning geography.

(2) تعریف: of or concerning the characteristics of a particular region of the earth.

جمله های نمونه

1. a compiler of geographical names
گردآور فهرست نام های جغرافیایی

2. Because of its geographical isolation, the area developed its own unique culture.
[ترجمه گوگل]به دلیل انزوای جغرافیایی، این منطقه فرهنگ منحصر به فرد خود را توسعه داد
[ترجمه ترگمان]به دلیل انزوای جغرافیایی آن، این منطقه فرهنگ منحصر به فرد خود را توسعه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The enrolment criteria are geographical rather than academic.
[ترجمه گوگل]معیارهای ثبت نام به جای تحصیلی، جغرافیایی است
[ترجمه ترگمان]معیارهای ثبت نام به جای آکادمیک، جغرافیایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They studied the geographical distribution of the disease.
[ترجمه گوگل]آنها توزیع جغرافیایی بیماری را مورد مطالعه قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها توزیع جغرافیایی این بیماری را مطالعه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The current survey will have a wider geographical spread.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی کنونی گستره جغرافیایی وسیع تری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بررسی کنونی یک گسترش جغرافیایی وسیع تر خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The geographical position of the frontier fluctuated with the fortunes of war .
[ترجمه گوگل]موقعیت جغرافیایی مرز با اقبال جنگ در نوسان بود
[ترجمه ترگمان]موقعیت جغرافیایی مرز با سرنوشت جنگ در نوسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These birds have a wide geographical distribution.
[ترجمه گوگل]این پرندگان پراکنش جغرافیایی وسیعی دارند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان توزیع جغرافیایی وسیعی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police demarcated the city into eighteen geographical divisions.
[ترجمه گوگل]پلیس شهر را به هجده بخش جغرافیایی مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس شهر را به هجده بخش جغرافیایی تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The survey covers a wide geographical area.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی محدوده جغرافیایی وسیعی را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق یک منطقه جغرافیایی گسترده را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company has a good geographical spread of hotels in this country.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای گستره جغرافیایی مناسبی از هتل های این کشور است
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای یک گسترش جغرافیایی خوب در هتل ها در این کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These immigrants face problems of geographical distance and cultural isolation.
[ترجمه گوگل]این مهاجران با مشکلات فاصله جغرافیایی و انزوای فرهنگی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]این مهاجران با مشکلات فاصله جغرافیایی و انزوای فرهنگی مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of its geographical position, Germany's perspective on the situation in Eastern Europe is rather different from Britain's.
[ترجمه گوگل]به دلیل موقعیت جغرافیایی، دیدگاه آلمان در مورد وضعیت اروپای شرقی با دیدگاه بریتانیا متفاوت است
[ترجمه ترگمان]به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، دیدگاه آلمان در مورد وضعیت اروپای شرقی نسبتا با بریتانیا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The geographical spread of the industry in the 16th century is hard to ascertain, for much of it is poorly recorded.
[ترجمه گوگل]تعیین گسترش جغرافیایی این صنعت در قرن شانزدهم دشوار است، زیرا بسیاری از آن ضعیف ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]گسترش جغرافیایی این صنعت در قرن ۱۶ دشوار است، چرا که بخش زیادی از آن به طور ضعیف ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The simplest protective barrier is a geographical one, namely to conduct the training away from other centres of activity within the organisation.
[ترجمه گوگل]ساده ترین مانع حفاظتی یک مانع جغرافیایی است، یعنی انجام آموزش دور از سایر مراکز فعالیت در سازمان
[ترجمه ترگمان]ساده ترین مانع حفاظتی یک نوع جغرافیایی است، یعنی هدایت آموزش از مراکز دیگر فعالیت درون سازمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The geographical distribution of internet hosts further illustrates the wide differences in connectivity between rich and poor countries.
[ترجمه گوگل]توزیع جغرافیایی میزبان‌های اینترنتی، تفاوت‌های گسترده در اتصال بین کشورهای ثروتمند و فقیر را بیشتر نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]توزیع جغرافیایی میزبان های اینترنت تفاوت های گسترده ای را در ارتباط بین کشورهای غنی و فقیر نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to geography, of or pertaining to the study of the physical features of the earth's surface

پیشنهاد کاربران

جغرافیایی
مثال:
the geographical distribution of plants
پراکندگی جغرافیایی گیاهان
زامنگاریکال
( Zāmnegāricāl )
از �زامنگاری� ( geography ) و �ایک� ( همریشه با ic ) و �آل� ( همریشه با al )
این واژه کاملا هم وزن و همپوش بر همتای انگلیسی خود است و در دانش و فن، کاربرد فراوان داره.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.
🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاریکال 🇮🇷
( زامنگاری ( geography ) ایکال ( دو پسوند همریشه با ic و al ) )
در بعضی جملات به معنای: مکانی
مثل موقعیت مکانی
درحقوق:حوزه
جغرافیایی

بپرس