### 🔸 معادل فارسی:
اصیل تا مغز استخوان / واقعی از ته دل / صد درصد واقعی
در زبان محاوره ای:
خودِ واقعیه، از ته وجودش اصیله، جنس اصلِ اصل، یه آدم ناب
- - -
### 🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( شخصیتی – صداقت عمیق ) :**
برای توصیف کسی که نه تنها ظاهرش بلکه درونی ترین بخش وجودش صادق، بی ریا، و واقعیه
> مثال: *She’s genuine to the core — what you see is what you get. *
> اون واقعاً از ته وجودش اصیله؛ هر چی می بینی همونه که هست.
2. ** ( تحسینی – اصالت بی پیرایه ) :**
بیان احترام به کسی یا چیزی که هیچ گونه تظاهر، فریب، یا ساختگی بودن نداره
> مثال: *That craftsman is genuine to the core. *
> اون استادکار واقعاً اصیل و بی ادعاست.
3. ** ( فرهنگی – نماد صداقت ) :**
گاهی برای توصیف شخصیت هایی در فرهنگ یا هنر که نماد صداقت و اصالت هستن
> مثال: *Her music is genuine to the core — no gimmicks. *
> موسیقی ش از ته وجودش واقعیه؛ هیچ ادا و اصولی نداره.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
**authentic – real deal – bona fide – honest soul – true - hearted**
اصیل تا مغز استخوان / واقعی از ته دل / صد درصد واقعی
در زبان محاوره ای:
خودِ واقعیه، از ته وجودش اصیله، جنس اصلِ اصل، یه آدم ناب
- - -
### 🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( شخصیتی – صداقت عمیق ) :**
برای توصیف کسی که نه تنها ظاهرش بلکه درونی ترین بخش وجودش صادق، بی ریا، و واقعیه
> مثال: *She’s genuine to the core — what you see is what you get. *
> اون واقعاً از ته وجودش اصیله؛ هر چی می بینی همونه که هست.
2. ** ( تحسینی – اصالت بی پیرایه ) :**
بیان احترام به کسی یا چیزی که هیچ گونه تظاهر، فریب، یا ساختگی بودن نداره
> مثال: *That craftsman is genuine to the core. *
> اون استادکار واقعاً اصیل و بی ادعاست.
3. ** ( فرهنگی – نماد صداقت ) :**
گاهی برای توصیف شخصیت هایی در فرهنگ یا هنر که نماد صداقت و اصالت هستن
> مثال: *Her music is genuine to the core — no gimmicks. *
> موسیقی ش از ته وجودش واقعیه؛ هیچ ادا و اصولی نداره.
- - -
### 🔸 مترادف ها: