gentlemanly

/ˈdʒentəlmənli//ˈdʒentlmənli/

معنی: آقا منش، نجیبانه، از روی بزرگ منشی
معانی دیگر: آقا منشانه، در خور جنتلمن، نجیب و مودب، جوانمردانه، شرافتمندانه، راد مردانه، راد منشانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gentlemanliness (n.)
• : تعریف: like, characteristic of, or befitting a gentleman; well-mannered.
متضاد: churlish, rude
مشابه: chivalrous, gallant

جمله های نمونه

1. gentlemanly behavior
رفتار جوانمردانه

2. Such a gentlemanly boy Frank is, for these circumstances.
[ترجمه گوگل]فرانک پسر جنتلمنی است، برای این شرایط
[ترجمه ترگمان]در این شرایط، فرانک خیلی مودب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because you imagine that Martin will do the gentlemanly thing and keep you out of it?
[ترجمه گوگل]چون تصور می کنید که مارتین کار جنتلمنی را انجام می دهد و شما را از آن دور نگه می دارد؟
[ترجمه ترگمان]برای اینکه شما تصور می کنید که مارتین کار gentlemanly را انجام می دهد و شما را از آن بیرون نگه می دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once inside a gentlemanly usher gave our party good seats.
[ترجمه گوگل]زمانی که وارد شدیم، یک مهماندار نجیب زاده، صندلی های خوبی را به حزب ما داد
[ترجمه ترگمان]یک بار در یک حاجب محترم، صندلی های خوب را به ما تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clergy to her seemed quiet and gentlemanly people who preached about the four seasons and the attributes of the Deity.
[ترجمه گوگل]روحانیون در نظر او افرادی آرام و جوانمرد به نظر می رسیدند که در مورد چهار فصل و صفات خدایی تبلیغ می کردند
[ترجمه ترگمان]به نظر او روحانیون مطیع و آقامنشانه به نظر می رسید که درباره چهار فصل و صفات خداوند موعظه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He donned his gentlemanly attitude.
[ترجمه گوگل]او رفتار جنتلمنانه خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]رفتار gentlemanly را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The gentlemanly proprietorships and relaxed chairmanships that historically supplied a large bulk of presidents have become rarities.
[ترجمه گوگل]مالکیت نجیب زاده ها و ریاست های آرامی که در طول تاریخ بخش بزرگی از روسای جمهور را تامین می کردند، به موارد کمیاب تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]The proprietorships و relaxed که از نظر تاریخی بخش بزرگی از رئسای جمهور را تامین می کردند، کمیاب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Englishmen were regarded as the most gentlemanly people in the world.
[ترجمه گوگل]انگلیسی ها به عنوان نجیب زاده ترین مردم جهان در نظر گرفته می شدند
[ترجمه ترگمان]انگلیسی ها به عنوان the مردم جهان شناخته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rich and gentlemanly, what does he care?
[ترجمه گوگل]پولدار و نجیب زاده، چه اهمیتی دارد؟
[ترجمه ترگمان]آدم پول دار و نجیبانه، چه اهمیتی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Zhu and Yx clap. Liang bows gentlemanly to F, Yingtai, Yinxin and the audience.
[ترجمه گوگل]زو و ایکس کف می زنند لیانگ در برابر اف، ینگتای، یین‌شین و حضار به‌طور جنتلمنی تعظیم می‌کند
[ترجمه ترگمان]ژو و Yx در حال زدن هستند لیانگ bows از F، Yingtai، Yinxin و حضار را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some gentlemanly pursuits - such as carrying the shopping or helping ladies lift buggies down stairs - would be a headache for a man carrying a clutch bag around all day.
[ترجمه گوگل]برخی از کارهای جنتلمنانه - مانند حمل خرید یا کمک به خانم‌ها در بلند کردن کالسکه‌ها از پله‌ها - برای مردی که تمام روز یک کیف کلاچ حمل می‌کند سردرد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از کاره ای آقامنشانه مثل حمل یا کمک به خانم ها، درشکه ها را از پله ها بالا می برند - برای مردی که کیسه clutch را در سراسر روز حمل می کند دردسر خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. True-blue, gentlemanly, veteran gentleman who succeeded in his business with kind temper treating the girls well. I could accept you only by your patience and your cordiality!
[ترجمه گوگل]نجیب زاده واقعی، نجیب زاده، نجیب زاده کهنه کار که با خلق و خوی مهربان در تجارت خود موفق شد و با دختران خوب رفتار کرد من فقط با صبر و صمیمیت شما را می پذیرم!
[ترجمه ترگمان]یک جنتلمن پیر و مودب، که موفق شده بود با دخترها خوب رفتار کند، موفق شد فقط با صبر و شکیبایی شما می توانستم آن را بپذیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He looked very smart, very gentlemanly, and all that.
[ترجمه گوگل]او بسیار باهوش به نظر می رسید، بسیار جنتلمن، و اینها
[ترجمه ترگمان]او خیلی باهوش و بسیار نجیبانه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They're also much more gentlemanly.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین بسیار جنتلمن تر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی more
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So far, the election campaign has been a very gentlemanly affair.
[ترجمه گوگل]تا اینجای کار تبلیغات انتخاباتی بسیار جنتلمنانه بوده است
[ترجمه ترگمان]تا کنون، مبارزات انتخاباتی یک کار بسیار نجیبانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آقا منش (صفت)
genteel, gentlemanly

نجیبانه (قید)
gentlemanly

از روی بزرگ منشی (قید)
gentlemanly

انگلیسی به انگلیسی

• polite, courteous, chivalrous; behaving in the manner of a gentleman
a man who is gentlemanly behaves very politely and kindly.

پیشنهاد کاربران

بپرس