gentleman

/ˈdʒentəlmən//ˈdʒentlmən/

معنی: آقا، شخص محترم، ادم با تربیت
معانی دیگر: (در اصل) اشراف زاده، نجیب زاده، کسی که آنقدر ثروت دارد که نیاز به کار کردن ندارد، آدم مودب و شرافتمند، مرد شریف و ضعیف دوست، جوانمرد، راد، رادمرد، پاک زاد، پاک گهر، لوطی، (در صدا زدن و نامه نگاری) آقا، اقا، اصیل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gentlemen
(1) تعریف: a courteous and honorable man.
متضاد: boor, cad, churl, lout

(2) تعریف: a man of aristocratic birth or high social standing.
متضاد: boor, churl

(3) تعریف: in polite speech, any man.
مشابه: man

(4) تعریف: a male servant or attendant; valet.

جمله های نمونه

1. a gentleman is always courteous toward the weak
یک آدم جوانمرد همیشه نسبت به ضعفا مودب است.

2. a gentleman of the old school
یک آقای قدیمی مسلک

3. gentleman's gentleman
نوکر ویژه،خدمتکار خصوصی

4. the gentleman from kansas
(در کنگره آمریکا) نماینده ی محترم ایالت کانزاس

5. a perfect gentleman
یک رادمرد به تمام معنی

6. a proper gentleman
یک آقای به تمام معنی

7. an elderly gentleman who has had a cataract operation
مرد پیری که تحت عمل جراحی آب مروارید قرار گرفته است.

8. be a gentleman and forgive him!
بزرگواری کن و او را ببخش !

9. a portly old gentleman
یک آقای سالخورده و هیکل دار

10. please show this gentleman out
لطفا این آقا را به خارج راهنمایی کنید.

11. behavior becoming of a gentleman
رفتار مناسب یک آقا

12. he is a regular gentleman
او یک جوانمرد واقعی است.

13. he is indeed a gentleman
او واقعا آقا است.

14. he is quite a gentleman
واقعا جوانمرد است.

15. the beggar was a gentleman by birth
آن گدا اشراف زاده بود.

16. he bore himself like a gentleman
او مثل یک جوانمرد رفتار می کرد.

17. he comported himself like a gentleman
او مثل آقا رفتار کرد.

18. he conducted himself like a gentleman
او مثل یک آقا رفتار کرد.

19. he deported himself like a gentleman
او مثل یک آقا رفتار می کرد.

20. he was bred to be a gentleman
جوانمردی را به او آموخته بودند.

21. she was accompanied by an elderly gentleman with gray hair
او توسط آقای سالمندی با موی خاکستری همراهی می شد.

22. such curses are unworthy of a gentleman like you
این دشنام ها در شان آقایی مثل شما نیست.

23. both off and on court, hossein has acted like a gentleman
هم در زمین بازی و هم در خارج از آن حسین رفتار رادمردانه ای داشته است.

24. This is a conduct that beseems a gentleman.
[ترجمه گوگل]این رفتاری است که یک جنتلمن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این رفتار یک آقا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Could you serve this gentleman please, Miss Bath?
[ترجمه گوگل]می توانید به این آقا خدمت کنید، خانم باث؟
[ترجمه ترگمان]خانم بث، شما می توانید به این آقا خدمت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The old gentleman was spluttering with indignation.
[ترجمه گوگل]پیرمرد با عصبانیت در حال پراکندگی بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد از فرط خشم از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He's a real gentleman, always kind and considerate.
[ترجمه گوگل]او یک جنتلمن واقعی است، همیشه مهربان و با ملاحظه
[ترجمه ترگمان]او یک آقا واقعی است، همیشه مهربان و با ملاحظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. It is not the act of a gentleman.
[ترجمه گوگل]این کار یک آقا نیست
[ترجمه ترگمان]این کار یک نجیب زاده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He's a consummate athlete/gentleman/liar.
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار/آقا/دروغگو تمام عیار است
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار کامل \/ gentleman \/ دروغگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The friendship of a gentleman is insipid as water.
[ترجمه گوگل]دوستی آقا مثل آب بی مزه است
[ترجمه ترگمان]دوستی یک آقازاده هم مثل آب بی مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آقا (اسم)
gaffer, monsieur, don, sir, gentleman, mister, gent, seigneur, esquire, seignior, signor, hidalgo, padrone, sahib

شخص محترم (اسم)
sir, gentleman, signor

ادم با تربیت (اسم)
gentleman

انگلیسی به انگلیسی

• man of good breeding and manners; aristocrat, nobleman
a gentleman is a man from a family of high social standing.
a gentleman is also a man who is polite and well-educated.
you can refer politely to a man as a gentleman.

پیشنهاد کاربران

شخص شخیص
مرد موقر و محترم
عامیانه با کلاس و مبادی آداب
اصیل، با اصالت
اقای، آقا
مثال: The gentleman held the door open for her.
آقا درب را برای او باز گذاشت.
نجیب زاده
بزرگ زاده، باشخصیت
والا مرد
به آقایِ نجیب زاده یا اصیل هم گفته میشه
آقای محترم، در واقع برای احترام گذاشتن به یک شخص و جنس مذکر استفاده میشه
مرد متشخص/شخیص
مردبامروت

بپرس