generate

/ˈdʒenəˌret//ˈdʒenəreɪt/

معنی: حاصل کردن، زاییدن، تولید کردن، بوجود اوردن، زادن، احدای کردن، تناسل کردن، تولید نیرو کردن
معانی دیگر: تولید نسل کردن، پس انداختن، ایجاد کردن، فرآوردن، هست کردن، (هندسه) رسم کردن، در اثر حرکت یک نقطه یا خط یا منحنی شکلی را ایجاد کردن، احداث کردن، احداک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: generates, generating, generated
(1) تعریف: to cause to be brought into being.
مترادف: beget, breed, create, engender, hatch, make, originate, procreate, produce, spawn
مشابه: account, conceive, develop, effectuate, found, fructify, give rise to, launch, provoke, start, yield

- The human body generates heat.
[ترجمه ماهی] بدن انسان گرمایی تولید می کند
|
[ترجمه گوگل] بدن انسان گرما تولید می کند
[ترجمه ترگمان] بدن انسان گرما تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The farm uses a windmill to generate its own electricity.
[ترجمه گوگل] این مزرعه از آسیاب بادی برای تولید برق خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] این مزرعه از یک آسیاب بادی برای تولید برق خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The news generated a great deal of excitement.
[ترجمه گوگل] این خبر هیجان زیادی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] این خبر هیجان زیادی به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Establishment of the factory will generate more jobs in the area.
[ترجمه گوگل] راه اندازی این کارخانه باعث ایجاد اشتغال بیشتر در منطقه می شود
[ترجمه ترگمان] ایجاد این کارخانه، مشاغل بیشتری را در این منطقه ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The lottery generates significant revenue for the state.
[ترجمه گوگل] لاتاری درآمد قابل توجهی برای ایالت ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] لاتاری برای دولت درآمد قابل توجهی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to beget (offspring).
مترادف: beget, breed, engender, father, procreate, produce, sire, spawn
مشابه: fructify

- Laboratory mice exposed to the chemicals were no longer capable of generating offspring.
[ترجمه گوگل] موش های آزمایشگاهی که در معرض این مواد شیمیایی قرار گرفتند دیگر قادر به تولید نسل نبودند
[ترجمه ترگمان] موش های آزمایشگاهی که در معرض مواد شیمیایی قرار می گیرند دیگر قادر به تولید زاد و ولد نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to generate electricity
برق تولید کردن

2. to generate hope
ایجاد امید کردن

3. to generate offspring
زاد و ولد کردن

4. The Employment Minister said the reforms would generate new jobs.
[ترجمه گوگل]وزیر اشتغال گفت: اصلاحات باعث ایجاد مشاغل جدید می شود
[ترجمه ترگمان]وزیر استخدام گفت که این اصلاحات موجب ایجاد مشاغل جدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He plans to barnstorm across the state to generate public support.
[ترجمه گوگل]او قصد دارد برای ایجاد حمایت عمومی در سراسر ایالت طوفان کند
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد تا در سراسر کشور برای ایجاد حمایت عمومی تلاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The program would generate a lot of new jobs.
[ترجمه گوگل]این برنامه مشاغل جدید زیادی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این برنامه باعث ایجاد مشاغل جدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A dynamo is used to generate electricity.
[ترجمه گوگل]برای تولید برق از دینام استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دینامو برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They use these streams to generate power for the mill.
[ترجمه گوگل]آنها از این جریان ها برای تولید برق برای آسیاب استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از این جریان ها برای تولید برق برای آسیاب استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wind turbines are used to generate electricity.
[ترجمه گوگل]از توربین های بادی برای تولید برق استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]توربین های بادی برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most cities generate a complex brew of pollutants.
[ترجمه گوگل]اکثر شهرها تولید پیچیده ای از آلاینده ها می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر شهرها ترکیبی پیچیده از آلاینده ها ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company should be able to generate business on the back of existing contracts.
[ترجمه گوگل]شرکت باید بتواند بر اساس قراردادهای موجود تجارت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]شرکت باید قادر به تولید کسب وکار در پشت قراردادهای موجود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This book will continue to generate excitement for a long time.
[ترجمه گوگل]این کتاب برای مدت طولانی به ایجاد هیجان ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این کتاب به ایجاد هیجان برای مدتی طولانی ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Computers, faxes and photocopiers all generate heat of their own.
[ترجمه گوگل]کامپیوترها، فکس‌ها و دستگاه‌های فتوکپی همگی خودشان گرما تولید می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها، faxes و photocopiers تمام حرارت خود را تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Living cells generate energy from food.
[ترجمه گوگل]سلول های زنده از غذا انرژی تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]سلول های زنده، انرژی را از غذا تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To generate new money the sport needs to be more entertaining.
[ترجمه گوگل]برای تولید پول جدید، ورزش باید سرگرم کننده تر باشد
[ترجمه ترگمان]برای تولید پول جدید، ورزش باید سرگرم کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. By investing in efficient plant it could generate lots of valuable carbon credits to sell to wealthier, more wasteful nations.
[ترجمه گوگل]با سرمایه‌گذاری در کارخانه کارآمد، می‌توان اعتبارات کربنی با ارزش زیادی را برای فروش به کشورهای ثروتمندتر و ضایع‌کننده‌تر تولید کرد
[ترجمه ترگمان]با سرمایه گذاری در کارخانه کارآمد، می تواند مقدار زیادی از اعتبار کربن را برای فروش به کشورهای ثروتمندتر و more تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاصل کردن (فعل)
get, acquire, obtain, afford, generate

زاییدن (فعل)
breed, bear, teem, litter, generate, calve, produce, bring out, farrow

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

بوجود اوردن (فعل)
father, raise, make, generate, beget, inbreed

زادن (فعل)
generate, procreate

احدای کردن (فعل)
generate

تناسل کردن (فعل)
generate

تولید نیرو کردن (فعل)
generate

تخصصی

[کامپیوتر] تولید کردن
[برق و الکترونیک] تولید کردن
[نساجی] تولید کردن
[ریاضیات] تولید کردن

انگلیسی به انگلیسی

• create, produce; bring into being
to generate something means to cause it to begin and develop; a formal use.
to generate electricity or other forms of energy means to produce it.

پیشنهاد کاربران

1. تولید کردن 2. بوجود اوردن. ایجاد کردن. خلق کردن 3. بیرون دادن
مثال:
generating power from waste
تولید کردن انرژی و نیرو از زباله
به همراه داشتن
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: نیروزادن

⚫ نگارش به خط لاتین: Niruzādan

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

به وجود آورنده ، خدای بزرگ است و مخلوقات با نعمتهای خدادادی بخواست خدا فقط هماهنگ کننده می توانند باشند به یقین ان شاءالله تعالی
خلاق و به وجود آورنده، خدای بزرگ است مخلوقات با نعمات خدادادی بخواست خدا فقط هماهنگ کننده می توانند باشند به یقین ان شاءالله تعالی
cause something develop or begin
گسترش - به وجود اوردن
تولید کردن، ایجاد کردن
مثال: The wind turbines generate electricity.
توربین های بادی برق تولید می کنند.
ناشی از
ابراز کردن
ارائه دادن
ارائه کردن
ایجاد کردن
خلق کردن
نسل
معنی دیگر generate >>>>> زاییده شدن یا نشئت گرفتن یا ناشی شدن
مثال :
Hatred generated by racial prejudice
نفرتی که زاییده ( ناشی از ) تعصب نژادی است.
generate ( verb ) = trigger ( verb )
به معناهای: موجب شدن، سبب شدن، به راه انداختن، به کار انداختن
produce
generate cash
به دست آوردن پول
به وجود اوردن
تولید کردن
ارائه کردن
ساختن
ایجاد شدن ، پدید آوردن ، حاصل شدن، زاییدن، تولید کردن ، تهیه کردن ، ساختن ، به وجود آوردن ، آماده کردن ، 😍😘😘
پدید آوردن، موجب شدن، به بار آوردن، موجد چیزی بودن
پسوند - زایی
to generate revenue : درآمدزایی
to generate wealth : ثروت زایی
to generate heat : گرمازایی
به وجود آوردن، رقم زدن
خلق کردن، آفریدن
تولید کردن
ایجاد کردن، ایجاد شدن
تهیه
Generate electricity from wind
حاصل شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس