gendarme

/ˈʒɑːnˌdɑːrm//ˈʒɒndɑːm/

معنی: پاسبان، پلیس، ژاندارم
معانی دیگر: امنیه، (فرانسه ی قدیم) فرمانده ی یک جوخه ی سواره نظام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a police officer, esp. in France.

(2) تعریف: a soldier serving a police function, esp. in France.

جمله های نمونه

1. Unlike the rock pitch on the Wellenkuppe, the gendarme turned out to be steeper than it looked.
[ترجمه گوگل]بر خلاف زمین صخره ای در Wellenkuppe، ژاندارم شیب دارتر از آن چیزی بود که به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]گر نه بر خلاف سنگ خارا، این ژاندارم بیشتر از آن که به نظر می رسید سر و کله اش پیدا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then another gendarme ran up and joined the attack, using a steel golf club.
[ترجمه گوگل]سپس ژاندارم دیگری دوید و با استفاده از چوب گلف فولادی به حمله پیوست
[ترجمه ترگمان]سپس پاسبان دیگری دوید و با استفاده از چوب گلف به حمله پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was then he saw the approaching gendarme.
[ترجمه گوگل]آن وقت بود که ژاندارم را دید که نزدیک می شد
[ترجمه ترگمان]در این هنگام بود که پاسبان را دید که به او نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thomas Bernhard recalls playing the part of gendarme.
[ترجمه گوگل]توماس برنهارد بازی در نقش ژاندارم را به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]برنارد Bernhard به یاد دارد که نقش ژاندارم را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A gendarme was crossing the court.
[ترجمه گوگل]یک ژاندارم از دربار عبور می کرد
[ترجمه ترگمان]یک ژاندارم داشت از حیاط می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A gendarme held a light close to it, there was the date.
[ترجمه گوگل]یک ژاندارم چراغی را نزدیک آن نگه داشت، تاریخ آنجا بود
[ترجمه ترگمان]یک ژاندارم چراغی را که به آن نزدیک بود در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While he was at work, a gendarme passed, observed him, and demanded his papers.
[ترجمه گوگل]در حالی که سر کار بود، ژاندارمی از او عبور کرد و او را زیر نظر گرفت و اوراقش را خواست
[ترجمه ترگمان]در همان حال که مشغول کار بود یک ژاندارم او را دید و اوراق خود را مطالبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally one of the internee chairmen managed to sneak out to issue a protest with the high gendarme officers across town.
[ترجمه گوگل]سرانجام یکی از روسای بازداشت شده موفق شد مخفیانه از آنجا خارج شود و با افسران عالی ژاندارم در سراسر شهر اعتراض کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یکی از روسای internee موفق شد تا برای صدور اعتراضی به افسران عالی رتبه در سراسر شهر دست به تظاهرات بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But when the news reached him by way of a young gendarme sent by Fouchard, there had been no alternative.
[ترجمه گوگل]اما وقتی خبر از طریق ژاندارم جوانی که فوچارد فرستاده بود به او رسید، چاره ای نبود
[ترجمه ترگمان]اما وقتی خبر رسید که یک پاسبان جوان به وسیله Fouchard او را فرستاده، چاره دیگری در کار نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاسبان (اسم)
peon, guard, bobby, constable, policeman, cop, police, gendarme, police patrol

پلیس (اسم)
bobby, cop, peeler, gendarme

ژاندارم (اسم)
gendarme

تخصصی

[] شاخک

انگلیسی به انگلیسی

• police officer (in france)
a gendarme is a member of the french police force.

پیشنهاد کاربران

بپرس