geek

/ˈɡiːk//ɡiːk/

(در نمایش و کارناوال) بازیگری که نقش های زننده و مشمئزکننده ایفا می کند (مثلا کله ی مرغی را گاز می گیرد)، آدم عجیب و غریب، کم معاشرت و کژ رفتار، یکی از بازیکنان بالماسکه و کارناوال که غالبادارای ماسک منقاردار است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a performer in a carnival or the like who does grotesque acts, such as biting the heads off live chickens or snakes.

(2) تعریف: any person who is considered to be different in a grotesque or bizarre way.

جمله های نمونه

1. Does that make me a geek?
[ترجمه سامان. الف] آیا این مرا یک آدم حال بهم زن میکند؟
|
[ترجمه Whoever] این ( کار ) منو ی آدم عجیب میکنه؟!
|
[ترجمه گوگل]آیا این من را یک گیک می کند؟
[ترجمه ترگمان]این منو تبدیل به یه گیک می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So is the Net basically a geek hangout?
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا نت اساساً یک پاتوق گیک هاست؟
[ترجمه ترگمان]پس Net Net اساسا یک دسته از hangout geek است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kids called me Four Eyes, geek, and nerd.
[ترجمه گوگل]بچه ها به من می گفتند چهار چشم، گیک و نرد
[ترجمه ترگمان]بچه ها من رو چهار چشمی، احمق و خرخون صدا کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The journey from useless geek to Michael took about six months.
[ترجمه گوگل]سفر از گیک بی فایده به مایکل حدود شش ماه طول کشید
[ترجمه ترگمان]سفر از geek بی فایده به مایکل در حدود شش ماه طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A geek is a carnival performer who bites the heads off live chickens and snakes.
[ترجمه گوگل]گیک یک مجری کارناوال است که سر مرغ ها و مارهای زنده را گاز می گیرد
[ترجمه ترگمان]A یک performer کارناوال است که سر مرغ و مرغ زنده را گاز می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was fond of saying that as a geek I bore the stamp of whomever I had last spoken with.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت بگوید که من به عنوان یک گیک، مهر هر کسی را که آخرین بار با او صحبت کرده‌ام را بر خود دارم
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت بگوید که من با هر کسی که آخرین بار با او حرف زده بودم bore
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's such a geek.
[ترجمه Alimax] او عجب احمق دانشمندی است
|
[ترجمه گوگل]او چنین گیک است
[ترجمه ترگمان]عجب احمقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now I admit, even for a geek, it was a little embarrassing to let investors believe their white magic.
[ترجمه گوگل]اکنون اعتراف می کنم، حتی برای یک گیک، کمی شرم آور بود که به سرمایه گذاران اجازه دهیم جادوی سفید خود را باور کنند
[ترجمه ترگمان]حالا اعتراف می کنم، حتی برای یه احمق، یه کم خجالت اوره که بذاریم سرمایه گذاران جادوی سفید شون رو باور کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A climbing geek, shunned by his peers, shares a bivvy and his soul with the Devil.
[ترجمه گوگل]یک گیک کوهنوردی که توسط همسالانش دوری گزیده بود، با شیطان و روحش شریک است
[ترجمه ترگمان]یکی از علاقمندان به صعود، از همسالان خود اجتناب می کند، یک bivvy و روح خود را با شیطان تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That was part of being a geek.
[ترجمه گوگل]این بخشی از گیک بودن بود
[ترجمه ترگمان] اون بخشی از تبدیل شدن به یه احمق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Zina: Great. A 4 ) geek and a 5 ) punk all rolled into one. Just my type.
[ترجمه گوگل]زینا: عالیه یک 4) گیک و یک 5) پانک همه به یک تبدیل شدند فقط نوع من
[ترجمه ترگمان] عالیه یه احمق ۴ \/ ۵ \/ \/ ۵ \/ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ \/ ۵ فقط از نوع خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Herbert: They said, " how could a geek like Herbert write something like that? "
[ترجمه گوگل]هربرت: آنها گفتند: "چطور یک گیک مانند هربرت می تواند چنین چیزی بنویسد؟"
[ترجمه ترگمان]هربرت: آن ها گفتند، \"چگونه ممکن است یک geek مانند هربرت چیزی شبیه به این بنویسد؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neal: You are such a geek.
[ترجمه گوگل]نیل: تو خیلی گیک هستی
[ترجمه ترگمان]تو یه احمقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Best Buy is promoting its Geek Squad, promising shoppers before they buy that complicated electronic thingamajig that its employees will hold their hands through the installation process and beyond.
[ترجمه گوگل]Best Buy در حال تبلیغ Geek Squad خود است و به خریداران قول می دهد قبل از خرید آن چیزهای الکترونیکی پیچیده که کارمندانش در طول مراحل نصب و فراتر از آن دستان خود را بگیرند
[ترجمه ترگمان]شرکت Best Buy پیش از خرید تجهیزات پیچیده الکترونیکی که کارکنان آن دست خود را از طریق فرآیند نصب و فراتر از آن حفظ خواهند کرد، تیم Geek، promising، را ترویج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thanks to the geek aesthetic of the high-tech industry, the work-in-your-jammies home office movement in today's low unemployment hiring environment, business casual wear has taken off in a big way.
[ترجمه گوگل]به لطف زیبایی‌شناسی حرفه‌ای صنعت با فناوری پیشرفته، جنبش کار در منزل در محیط‌های استخدامی کم بیکاری امروزی، لباس‌های غیررسمی کسب‌وکار به طرز چشمگیری رونق گرفته است
[ترجمه ترگمان]به لطف زیبایی شناسی geek صنعت فن آوری پیشرفته، جنبش کاری در خانه - jammies در محیط استخدام کم بیکاری امروز، لباس عادی کسب وکار به روش بزرگی برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• carnival performer who performs grotesque acts; (computers, internet) internet "freak", one who is addicted to the computer or internet, one who is skilled with computers; nerd, unpopular or unusual person (slang)

پیشنهاد کاربران

یکی از معانی ش صد در صد خرخون ه
در فیلم بچه رئیس وقتی دختره تو کلاس همه سوال ها رو جواب می ده و تاپ می شه با ناراحتی می گه می دونم من geek هستم یعنی مفهوم خوبی تو کلاس نداره یا همون خرخون
گیک، خرخون، خوره، رایانه باز، علم باز، علم شیفته
1. شخصی که دارای گرایش فکریه که بین جامعه این گرایش فکری منفور و ناپسنده.
2. علاقه مند یا متخصص در یک زمینه یا فعالیت ( به خصوص کامپیوتر ) .
به اون تایپ آدما که میشینن همش روبیک بازی میکنن ( مثلا ) راجع به تکنولوژی و برنامه نویسی و علم و اینا صحبت میکنن ، اونایی که ردیف اول میشینن تو مدرسه به اون تایپ افراد. :geek
گیک.
افرادی با علائم اوتیسم یا سندروم آسپرگر که گرایش و علاقه شدیدی به تکنولوژی و کامپیوتر دارند. این لقب را سیلیکون ولی به این افراد داده است.
Geek یعنی خر خوان ، درس خوان
تو سفیر گفتمان اینطوری به من گفتن حالا بقیه رو نمیدونم ولی به نظر من معنی Geek اینه
1 -
informal
someone who is intelligent but not fashionable or popular
غیر رسمی/ آدم با هوش اما نه امروزی یا محبوب
He's such a geek
2 -
someone who is very interested in a particular subject and knows a lot about it
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که به یک موضوع خاص خیلی علاقه مند است و درباره آن موضوع اطلاعات زیادی دارد
a self - confessed movie geek
3 -
someone who is extremely interested in computers, esp. someone whose only interest is computers
کسی که خیلی به کامپیوتر علاقه مند است، بویژه کسی که تنها علاقه اش همین باشد.
Thanks to brilliant computer geeks, I can copy, scan, fax, and send photos all from a single machine

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/geek
1. یک متخصص در رایانه ( اصطلاح غرور به عنوان ارجاع به خود، اما اغلب در صورت استفاده توسط افراد خارجی توهین آمیز تلقی می شود )
2. یک فرد عجیب و غریب یا از نظر اجتماعی بی دست و پا، به ویژه. کسی که تصور می شود بیش از حد روشنفکر است
...
[مشاهده متن کامل]

3. اجرا کننده کارناوالی که اعمال وحشتناک بیمارگونه یا منزجر کننده انجام می دهد، مانند گاز گرفتن سر مرغ زنده.

Freak :geek
خوره چیزی
کسی که کامپیوتر را با دقت و یا با توجه زیاد با جزئیات فنی مورد بحث و بررسی قرار می دهد
خوره
سینه چاک
شیفته
گوشه گیر
نابغه . . .
مثلا geek girl معنیه دختر نابغه میده
geek ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: رایانه‏باز
تعریف: شخصی که مهارت زیادی در استفاده از فنّاوری های نوین رایانه‏ای دارد|||متـ . خورۀ رایانه
طرفدار، علاقمند به یک رشته خاص
غیر اجتماعی ، شاسکول ، بی عرضه
آدمی که در یک زمینه خیلی خبره س ولی غیر اجتماعی
فردی که علاقه زیادی به حرفه یا چیزی دارد و این موضوع باعث روحیه متفاوت او شده است

قبلاً کلمه ای توهین آمیز به معنی احمق بوده ولی الآن برای افرادی که علاقه مند یا متخصص کامپیوتر گفته می شود که روحیه ای متفاوت و غیر اجتماعی دارند
خوره و دیوونه زندگی دیجیتالی
آدم چلمن ساده لوح
خوره یا دیوونه ی چیزی
مثل دیوونه ی فیلم، دیوونه ی بازی، دیوونه ی ریاضی و . . .
film geek
فیلم باز یا کسی که به دیدن زیاد فیلم علاقه مند است
خوره ی کامپیوتر و تکنولوژی
یعنی کسی که با اشتیاق میر دنبال چیز ها ( تکنواوژی ) .
کسی که با کامپیوتر راحت تره تا انسان.

خرخون, مترادف nerd

A person with highly detailed knowledge about a subject
بی عرضه/مترداف nerd

خوره ، شیفته ، دیوانه ، عشق چیزی یا کاری
[در ترکیب]
- باز
برای نمونه computer geek به معنی رایانه باز ، کامپیوتر باز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس