gawky

/ˈɡɒki//ˈɡɔːki/

معنی: احمق، مات و سربهوا
معانی دیگر: خامدست، احمق و ندانم کار، دست و پا چلفتی، لق لقو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: gawkier, gawkiest
مشتقات: gawkily (adv.), gawkiness (n.)
• : تعریف: ungainly; awkward; clumsy.
متضاد: graceful
مشابه: awkward

- a tall, gawky adolescent
[ترجمه گوگل] یک نوجوان قد بلند و گیج کننده
[ترجمه ترگمان] یک نوجوان قد بلند و gawky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gawky lad
یک پسر بچه ی لق لقو

2. It was gawky, hesitant, and brash.
[ترجمه گوگل]بداخلاق، مردد و گستاخ بود
[ترجمه ترگمان]It، مردد، و بی پروا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a gawky, clunky gait Magic lurches slowly across the yard.
[ترجمه گوگل]با یک راه رفتن گیج‌آمیز، مجیک به آرامی در حیاط می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت gawky، آهسته آهسته در حیاط می دود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not even the gawky years of adolescence would alter it.
[ترجمه گوگل]حتی سال‌های غم‌انگیز نوجوانی هم آن را تغییر نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]حتی the سال های نوجوانی نیز آن را عوض نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are, of course, a few physically awkward, gawky, uncoordinated drivers.
[ترجمه گوگل]البته چند راننده بی دست و پا، بداخلاق و ناهماهنگ از لحاظ فیزیکی وجود دارند
[ترجمه ترگمان]البته چند راننده از لحاظ جسمی زشت، gawky و ناهماهنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her metamorphosis from a gawky, studious teenager to an accomplished, self-assured young woman who prefers straight hair to curly seemed to happen almost overnight.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که تغییر شکل او از یک نوجوان بداخلاق و درس‌خوان به یک زن جوان موفق و با اعتماد به نفس که موهای صاف را به فرفری ترجیح می‌دهد تقریباً یک شبه اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]تغییر شکل او از یک نوجوان gawky، به یک جوان تربیت شده و متکی به نفس، زنی که موهای صاف را ترجیح می دهد تا یک شبه اتفاق بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's love at first sight when a gawky, quirky insect arrives in this bustling community and a fabulous ladybug catches his eye – and the feeling is mutual.
[ترجمه گوگل]زمانی که یک حشره گیج و عجیب به این جامعه شلوغ می رسد و یک کفشدوزک افسانه ای توجه او را جلب می کند، در نگاه اول عشق است - و این احساس متقابل است
[ترجمه ترگمان]این عشق در اولین نگاه زمانی است که یک حشره عجیب و دمدمی وارد این اجتماع پر جنب و جوش می شود و a شگفت انگیز چشم خود را به خود جلب می کند - و این احساس متقابل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kim Jong Il ordered the gawky birds imported from Africa at $ 000 a pop in the late 1990s, said guide Kim Jin Ok, giving The Associated Press a private tour.
[ترجمه گوگل]کیم جونگ ایل، راهنمای کیم جین اوک، با ارائه یک تور خصوصی به آسوشیتدپرس، گفت که کیم جونگ ایل، پرنده‌های بی‌نظم وارداتی از آفریقا را با قیمت 000 دلار در هر پاپ در اواخر دهه 1990 سفارش داد
[ترجمه ترگمان]کیم جونگ ایل دستور داد که پرنده های gawky از آفریقا در اواخر دهه ۱۹۹۰ از آفریقا وارد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then in 1968 he met Gates, another gawky kid who was also spending all his free time hunched over the school's first computer, an ASR-33 Teletype model.
[ترجمه گوگل]سپس در سال 1968 با گیتس آشنا شد، یک بچه بداخلاق دیگر که او نیز تمام اوقات فراغت خود را خمیده روی اولین کامپیوتر مدرسه، یک مدل ASR-33 Teletype می گذراند
[ترجمه ترگمان]سپس در سال ۱۹۶۸ گیتس را ملاقات کرد، یک کودک gawky دیگر که تمام اوقات فراغت خود را صرف قوز کردن اولین کامپیوتر مدرسه، یک مدل ASR - ۳۳ Teletype می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was rather a gawky youth, and Lupin said he was the most popular and best amateur in the club, referring to the "Holloway Comedians. "
[ترجمه گوگل]او نسبتاً جوانی بداخلاق بود و لوپین با اشاره به "کمدین های هالووی" گفت که محبوب ترین و بهترین آماتور در باشگاه است
[ترجمه ترگمان]او نسبتا جوان gawky بود و لو پین گفت که او مشهورترین و بهترین آماتور در کلوب است و به نمایش کمدین ها اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mark Cuban's best player is still a tall gawky German guy.
[ترجمه گوگل]بهترین بازیکن مارک کوبان هنوز هم یک مرد قد بلند آلمانی است
[ترجمه ترگمان]بهترین بازیکن مارک کوبا هنوز یک مرد آلمانی gawky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Does she look posh to you, or gawky?
[ترجمه گوگل]آیا او برای شما شیک به نظر می رسد یا بداخلاق؟
[ترجمه ترگمان]به نظرت شیک یا gawky میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She thought she was gawky, that her hair was too frizzy, her skin too pale.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که گیج شده است، موهایش خیلی وز و پوستش خیلی رنگ پریده است
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد she است، موهایش صاف بود، پوستش خیلی پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A big white heron gallops out of the creek on his gawky orange legs and gobbles it up.
[ترجمه گوگل]حواصیل سفید بزرگی روی پاهای نارنجی رنگش از نهر بیرون می آید و آن را می بلعد
[ترجمه ترگمان]ماهیخوار سفید بزرگ با پاهای نارنجی his از نهر خارج شد و آن را بالا آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

مات و سربه هوا (صفت)
gawky

انگلیسی به انگلیسی

• awkward, clumsy, oafish, loutish
a gawky person stands and moves awkwardly and clumsily.

پیشنهاد کاربران

بپرس