صفت ( adjective )
مشتقات: gauntly (adv.), gauntness (n.)
مشتقات: gauntly (adv.), gauntness (n.)
• (1) تعریف: exceptionally thin and bony.
• مترادف: bony, lanky, meager, rawboned, scraggy, scrawny, spare, spindly, thin
• متضاد: chubby, plump
• مشابه: angular, lank, lean, skinny, slender, weedy
• مترادف: bony, lanky, meager, rawboned, scraggy, scrawny, spare, spindly, thin
• متضاد: chubby, plump
• مشابه: angular, lank, lean, skinny, slender, weedy
- Her appetite has returned and she's looking a little less gaunt.
[ترجمه گوگل] اشتهای او برگشته است و کمی ضعیف به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] اشتهایش برگشته است و کمی لاغر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اشتهایش برگشته است و کمی لاغر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: suffering from emaciation, as from disease, hunger, or lack of sleep; haggard.
• مترادف: cadaverous, emaciated, haggard, peaked
• متضاد: plump, well-fed
• مشابه: drawn
• مترادف: cadaverous, emaciated, haggard, peaked
• متضاد: plump, well-fed
• مشابه: drawn
- The prisoners were gaunt and malnourished.
[ترجمه گوگل] زندانیان لاغر و دچار سوء تغذیه بودند
[ترجمه ترگمان] زندانیان نحیف و مبتلا به سو تغذیه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زندانیان نحیف و مبتلا به سو تغذیه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید