تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]:
جمع شدگی، جمع شده،
برای نمونه، دورِ مچِ دست، سرشانه، حلقه آستین، دورِ مُچ و غوزکِ پا، دورِ کمر، و جُز این ها، که پارچهٔ لباس گشادتر از اندازٔ تن است، پارچه را، در دوخت، جمع می کنند. بدین گونه پارچه چین - و - چروک برمی دارد و نما و نمودی زیبا پیدا می کند.
کلمه "gathered" به معنی جمع کردن چیزی یا انباشتن آن به یک مکان خاص استفاده می شود. به عنوان مثال، "She gathered her books and left the room. " به معنی "او کتاب های خود را جمع کرد و اتاق را ترک کرد. " است.
منبع CHATGPT3. 5
فراهم کردن ، آماده کرده ، جمع آوری کردن
مرسی
بابت جواباتون
گردآوری شده
جمع آوری کردن
جمع شده بودند در زمان قدیم
برداشت کردن، فهمیدن
در مورد پارچه یا لباس: چروک، چین خورده
جمع شدن - تجمع کردن
جمع آوری
جمع اوری کردن
گرداوری
گردآمدن، جمع شدن، بزرگ شدن، نتیجه گرفتن
جمع شدن
جمع شدن
ازدهام کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)