gate

/ˈɡeɪt//ɡeɪt/

معنی: باب، مدخل، ورودیه، دریچه، دروازه، گیت، در بزرگ، دریجه سد، وسایل ورود
معانی دیگر: در حیاط، در ورودی منزل یا باغ، قاپو، (در فرودگاه) گیت، محل ورود و خروج از هواپیما به فرودگاه، (در سینما و نمایش و غیره) جمع مبلغ بلیط های فروخته شده، دخل، تعداد کل تماشاگرانی که بلیط خریده اند، دروازه دار کردن، دردار کردن، گردنه، گذرگاه کوهستان، گدار، (در اسبدوانی) دریچه ای که هنگام شروع مسابقه کنار می رود تا اسب ها شروع به دویدن کنند، (راه آهن) دریچه یا مانعی که در محل تقاطع خط آهن و جاده با باز و بسته شدن ترافیک را تنظیم می کند، (در سد و کانال) دریچه ی تنظیم آب، (در اسکی اسلالم) باریکه ی بین دو چوب پرچم که اسکی باز از وسط آن رد می شود، (برق) سویچ فلکه (دارای دو سیم ورودی و چندین سیم خروجی)، (انگلیس) به عنوان تنبیه شاگردی را در محوطه ی مدرسه نگه داشتن، در نرده ای، دروازه ی نرده ای، در گاراژ، (ریخته گری) مجرایی که از طریق آن فلز مذاب را به قالب می زنند، مواد زاید فلزی که در این مجرا جمع می شود، پای راهگاه، راه تغذیه (در قالب ریخته گری)، طریقه، روش انجام کاری، (آمریکا) پسوند: رسوایی، افتضاح، ننگ (این پسوند پس از افتضاح واترگیت watergate مرسوم شد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: give the gate, get the gate
(1) تعریف: a part of a fence or wall that swings vertically or horizontally to close and open.

(2) تعریف: a passage for entrance or exit.
مشابه: entrance

(3) تعریف: the total admission or receipts at a public event.

جمله های نمونه

1. gate money
(به ویژه مسابقه ی ورزشی) جمع پول دریافتی از محل فروش بلیط

2. the gate turned groaning on its hinges
درب خش خش کنان بر پاشنه چرخید.

3. a closed gate
دروازه ی بسته

4. the east gate
دروازه ی شرقی

5. the garden gate
در باغ

6. the garden gate was too narrow for cars to pass
در باغ برای عبور ماشین ها به اندازه ی کافی عریض نبود.

7. reporters hovered around the gate
خبرنگاران در اطراف دروازه مترصد ایستاده بودند.

8. to give (get) the gate
(خودمانی) اخراج کردن (شدن)،بیرون کردن

9. no one could pass the gate
هیچ کس نمی توانست از دروازه عبور کند.

10. the students walked through the gate
دانش آموزان قدم زنان از در رد شدند.

11. to set sentries at a gate
جلو در نگهبان مستقر کردن

12. flight no. 142 will arrive at gate b19
پرواز شماره ی 142 در گیت 19ب وارد خواهد شد.

13. prisoners were forbidden to approach the gate under pain of death
زندانیان را با تهدید به مجازات مرگ از نزدیک شدن به دروازه بر حذر داشته بودند.

14. the barbarians were at the main gate of the city
بربرها پشت دروازه ی اصلی شهر بودند.

15. town dignitaries went to the city's gate to welcome cyrus
بزرگان شهر برای خوش آمد گویی به کوروش به دروازه ی شهر رفتند.

16. the car entered the garden through the gate
اتومبیل از در وارد باغ شد.

17. we did not tarry long before the gate was opened
پیش از باز شدن دروازه زیاد انتظار نکشیدیم.

18. the union placed a large picket at the factory gate
اتحادیه تعداد زیادی پیشگام اعتصاب را جلو در کارخانه مستقر کرد.

19. two guards were stationed at either side of the gate
دو نگهبان در طرفین دروازه مستقر بودند.

20. the suppliants that were lined up in front of the gate
متقاضیانی که جلو دروازه صف کشیده بودند

21. He opened the gate and started walking up to the house.
[ترجمه ب گنج جو] در بزرگه رو که واکرد، قدم زنان رو به خونه راه افتاد.
|
[ترجمه گوگل]در را باز کرد و به سمت خانه رفت
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد و به طرف خانه راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Fortune knocks once at least at every man's gate.
[ترجمه گوگل]ثروت حداقل یک بار به دروازه هر مردی می زند
[ترجمه ترگمان]دست کم در خانه هر یک از این مردان بخت یاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Rex soon became an expert at opening the gate.
[ترجمه گوگل]رکس خیلی زود در باز کردن دروازه متخصص شد
[ترجمه ترگمان]رکس به زودی به یک متخصص در باز کردن دروازه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. As I was passing the gate, a dog flew out at me.
[ترجمه گوگل]وقتی داشتم از دروازه رد می شدم سگی به سمتم پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که از دروازه رد می شدم، سگ به طرف من پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The gate was locked but we went through a gap in the fence.
[ترجمه گوگل]دروازه قفل بود اما از شکافی در حصار گذشتیم
[ترجمه ترگمان]دروازه قفل بود، اما از شکاف در حصار رد شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The gate hinges need oiling they're squeaking.
[ترجمه گوگل]لولاهای دروازه نیاز به روغن کاری دارند
[ترجمه ترگمان]دره ای ورودی به روغن نیاز دارند که جیر جیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The lift won't move if the safety gate isn't shut properly.
[ترجمه گوگل]اگر گیت ایمنی به درستی بسته نشود، آسانسور حرکت نمی کند
[ترجمه ترگمان]اگر دروازه ایمنی به درستی بسته نشود، آسانسور حرکت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Gwen lifted the latch and opened the gate.
[ترجمه گوگل]گوئن چفت را بلند کرد و در را باز کرد
[ترجمه ترگمان]ون در را باز کرد و دروازه را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باب (اسم)
portal, gate, chapter, strait, door

مدخل (اسم)
access, entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, mouth, firth, estuary, foreword, ostium

ورودیه (اسم)
admission, entrance, gate, income

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

دروازه (اسم)
portal, gateway, gate, goal

گیت (اسم)
gate

در بزرگ (اسم)
gate

دریجه سد (اسم)
gate

وسایل ورود (اسم)
gate

تخصصی

[علوم دامی] دروازه .
[سینما] دریچه نوری - دریچه متحرک - دریچه فیلم - دریچه
[عمران و معماری] دریچه - دروازه
[کامپیوتر] مدخل ؛ دروازه ؛ دریچه - گیت ،دریچه،مدخل - 1- یکی از سه بخش یک ترانزیستور اثر میدان . نگاه کنید به field effect transistor . 2- هر یک از چندین مدار منطقی . نگاه کنید or gate; and gate nand gate ;nor gate; not gate ;logical circuits .
[برق و الکترونیک] دریچه ؛ گیت 1. نوعی مدار منطقی رقمی با یک یا چند ورودی یا چند ورودی و یک خروجی که سازماندهی آن به گونه ایست که خروجی به ازاء شرایط خاصی از ورودی ها تولید می شود . ساده ترین نمونه آن دریچه "نه" (ناتNOT ) است که خروجی آن همواره مخالف مقدار ورودی است. دریچه ی "و" (آند AND ) با دو یا چند ورودی ،تنها وقتی خروجی تولید می کند که همه ی ورودی های آن همزمان صفر یا یک باشند . خروجی دریچه ی "یا" (OR ) وقتی است که همه ی ورودی های آن همزمان صفر نباشند . 2. نام الکترود کنترل در یک فت (FET ) ،مسفت (MESFET) ،یا همت (HEMT ) . ولتاژ اعمال شده به گیت ،ویژگی های رسانش کانال واقع در زیر آن را کنترل می کند. گیت مسفت (فت فلز- نیمه رسانا) تماس نزدیک با نیمه رسانا دارد . حال آنکه گیت ماسفت (فت نیمه رسانا-اکسید-فلز) به وسیله ی یک لایه نازک ،نوعاً به ضخامت 100 تا 1000 آنگستروم ،از نیمه رسانا جدا شده است . 3. ترکیبی از ترانزیستورها که عملیات منطقی نظیر NOT،NAND، یاNOR را انجام می دهد . - گیت، دروازه، درگاه
[زمین شناسی] خردر، دریچه
[ریاضیات] دریچه، دروازه، پای راهگاه، مدخل، راه قالب
[] قسمت فنری قلاب
[پلیمر] گلویی، دروازه
[آب و خاک] دریچه

انگلیسی به انگلیسی

• portion of a wall or fence that opens and closes; any barrier which opens and closes; entrance, entryway; number of spectators at a show or event; passageway through which passengers board (a train, plane, boat, etc.)
a gate is a door-like structure used at the entrance to a field, a garden, or the grounds of a building.
in an airport, a gate is an exit through which passengers reach their aeroplane.
the gate at a sporting event is the total number of people who attended.

پیشنهاد کاربران

دروازه، گیت
مثال: The gate to the garden was locked.
دروازه ی راهرو به باغ قفل شده بود.
ورودی
دروازه
معنی اصلی gate این دو هستند
در ورودی در فرودگاه ( در سالن ترانزیت یا همان سالن انتظار پرواز ) که مسافران را برای سوار شدن به هواپیما به سوی هواپیما یا رمپ ( محل پارک هواپیماها ) هدایت می کند.
gate به معنای �درب� است و با �در� فرق دارد. دوستان، درباره ی تفاوت �در� و �درب� تحقیق کنید تا مثل فرغون سازان، بجای �در خودرو�، از عبارت مضحک �درب خودرو� استفاده نکنید.
gate 5 ( n ) ( also gate money ) =the amount of money made by selling tickets for a sports event, e. g. Today's gate will be given to charity.
gate
gate 4 ( n ) =the number of people who attend a sports event, e. g. Tonight's game has attracted the largest gate of the season.
gate
gate 3 ( n ) =a way out of an airport through which passengers go to get on their plane, e. g. The flight to Houston is now boarding at gate 16.
gate
gate 2 ( n ) =a barrier that is used to control the flow of water on a river or canal
gate
gate 1 ( n ) ( ɡeɪt ) =a barrier like a door that is used to close an opening in a fence or a wall outside a building, e. g. an iron gate.
gate
gate: در
gate
واژه ی قاپویِ تورانی / تَراکی ( تُرکی ) ایرانی و به پارسی " کاف " است که در کارواژه ی آمیخته ی " شِکاف "
به جای مانده است :
شِکاف : شِ - کاف
شِ - : پیشوند
کاف = جای گذر ، سوراخ ، سوله
می توان به جای gate در فرودگاه " کاف یا گاپ " را به کار گرفت.
ورودی
به نظر من در هواپیما هست
در
دروازه
gate ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: دروازه 1
تعریف: نقطۀ سوار شدن مسافران به هواپیما در فرودگاه
دروازه
a part of a fence or outside wall
جایی که ساختمان فرودگاه رو ترک می کنی تا سوار هواپیما بشی
حالت راه رفتن
دروازه و ورودی یک جایی
دروازه

دروازه های بزرگی که در فرودگاها وجود دارد که وارد لاین ( خط ) پرواز میشویم ( یا خروج میشویم )
در معنای مجازی : حریم
Crash sb's gate
حریم کسی را شکستن یا بدان تجاوز کردن
مرحله
دروازه بستگی به جمله داره
دروازه
رسوایی
دروازه هم میشه
در بزرگ ، در میله ای آهنی که قبل از ورود به جایی وجود دارد.
درگاه
Gate در فارسی به معنای در یـــــا دریــــــچه میباشد. . .
ورود، شروع یا حرکت قطار و هواپیما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس