gastronomy

/ɡæˈstrɑːnəmi//ɡæˈstrɒnəmi/

معنی: پر خوری، سلیقه در غذا، علم اغذیه لذیذه
معانی دیگر: خوراک شناسی، هنرآشپزی خوش خوراکی، خوش گذرانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gastronomic (adj.), gastronomical (adj.), gastronomically (adv.)
• : تعریف: the study or practice of eating well.

جمله های نمونه

1. We owe it to gastronomy to keep them alive.
[ترجمه مهدى] ما آن را به جشنواره میدهیم تا آنها رازنده نگهداریم
|
[ترجمه Mr hash] ما مدیون علم آشپزی هستیم تا انهارا زنده نگهدارد
|
[ترجمه گوگل]ما این را مدیون غذا شناسی هستیم که آنها را زنده نگه داریم
[ترجمه ترگمان]ما به آن افتخار می کنیم که آن ها را زنده نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dividing line between health and gastronomy was finely drawn.
[ترجمه گوگل]خط تقسیم بین سلامت و غذا شناسی به خوبی ترسیم شد
[ترجمه ترگمان]خط جداکننده بین سلامت و پرخوری را به خوبی کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How are our wines and Mediterranean gastronomy combined harmoniously?
[ترجمه گوگل]چگونه شراب ما و غذای مدیترانه ای به طور هماهنگ ترکیب شده اند؟
[ترجمه ترگمان]wines و Mediterranean چگونه به طور هماهنگ با هم ترکیب می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beyond paella and gazpacho, enjoy authentic Spanish gastronomy with a fresh twist, especially the delightful tapas by Chef Joaquin Campos.
[ترجمه گوگل]فراتر از پائلا و گازپاچو، از غذای اصیل اسپانیایی با تغییراتی تازه لذت ببرید، به خصوص تاپاهای لذت بخش سرآشپز خواکین کامپوس
[ترجمه ترگمان]در آن سوی paella و gazpacho، از هنر پر خوری اسپانیایی با یک چرخش تازه، به خصوص the از Chef و Chef by
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Followed by nature attractions, panoramic viewpoints and gastronomy.
[ترجمه گوگل]به دنبال جاذبه های طبیعت، مناظر پانوراما و غذا
[ترجمه ترگمان]attractions طبیعت، نقطه نظر panoramic و gastronomy را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The country is renowned for its gastronomy ( particularly wines and cheeses ), history, culture and fashion.
[ترجمه گوگل]این کشور به خاطر غذا (به ویژه شراب و پنیر)، تاریخ، فرهنگ و مد مشهور است
[ترجمه ترگمان]این کشور به خاطر gastronomy (به ویژه انواع شراب و پنیر)، تاریخ، فرهنگ و مد مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gastronomy : ideal to be served with all kind of meat, pastas and food with spicy sauce.
[ترجمه گوگل]غذا: ایده آل برای سرو با انواع گوشت، پاستا و غذا با سس تند
[ترجمه ترگمان]gastronomy: ایده آل برای پذیرایی با تمام انواع گوشت، پاستا و غذا با سس تند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By 198 when the two scientists met, molecular gastronomy was well on its way to becoming a specific scientific discipline.
[ترجمه گوگل]در سال 198، زمانی که این دو دانشمند با هم آشنا شدند، غذای مولکولی در راه تبدیل شدن به یک رشته علمی خاص بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ هنگامی که دو دانشمند دیدند، gastronomy مولکولی در مسیر خود برای تبدیل شدن به یک رشته علمی خاص خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gastronomy : Art of selecting, preparing, serving, and enjoying fine food.
[ترجمه گوگل]غذا شناسی: هنر انتخاب، تهیه، سرو و لذت بردن از غذاهای خوب
[ترجمه ترگمان]gastronomy: هنر انتخاب، آماده سازی، خدمت، و لذت بردن از غذاهای خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lo-Fi Gastronomy As I ate my way around town, I kept thinking about Smith, the city's music hero.
[ترجمه گوگل]Lo-Fi Gastronomy همانطور که در اطراف شهر غذا می خوردم، مدام به اسمیت، قهرمان موسیقی شهر فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که راهم را در اطراف شهر خوردم، به اسمیت، قهرمان موسیقی شهر فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Heavily geared towards gastronomy during the four hours it takes to climb heavenwards through the spectacular Andes mountains, this is the easy way to tackle the Inca Trail.
[ترجمه گوگل]این راه آسان برای عبور از مسیر اینکا است که در طول چهار ساعتی که برای صعود به بهشت ​​از میان کوه‌های دیدنی آند طول می‌کشد، به‌شدت به سمت غذا و غذا طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]در طول چهار ساعت که طول می کشد تا از طریق کوهه ای تماشایی آند صعود کند، این راه آسان برای مقابله با مسیر اینکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He studied gastronomy but cannot make a living as a cook.
[ترجمه عرفانه] او آشپزی خواند ولی نمی توانست از طریق آشپزی امرار معاش کند
|
[ترجمه گوگل]او در رشته غذا شناسی تحصیل کرده است اما نمی تواند از طریق آشپزی امرار معاش کند
[ترجمه ترگمان]او به مطالعه خود ادامه داد، اما نمی تواند به عنوان آشپز زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Log cabin, Gastronomy and Steak house belong to our portfolio . For more information please call us.
[ترجمه گوگل]کلبه چوبی، غذاخوری و استیک خانه متعلق به مجموعه ما است برای اطلاعات بیشتر لطفا با ما تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]Log، gastronomy و استیک متعلق به کیف ما هستند برای اطلاعات بیشتر لطفا به ما زنگ بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Burgundy has always been considered a major centre of gastronomy.
[ترجمه گوگل]بورگوندی همیشه به عنوان مرکز اصلی غذا شناسی در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]بورگونی همواره به عنوان یک کانون بزرگ در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a world unexplored by many-a new frontier in contemporary gastronomy with enormous potential.
[ترجمه گوگل]این جهانی است که توسط بسیاری کاوش نشده است - یک مرز جدید در غذا شناسی معاصر با پتانسیل بسیار زیاد
[ترجمه ترگمان]این دنیایی است که توسط بسیاری از مرزه ای جدید در gastronomy معاصر با پتانسیل زیاد کشف نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر خوری (اسم)
gorge, avidity, esurience, gastronomy, edacity, glut, polyphagia

سلیقه در غذا (اسم)
gastronomy

علم اغذیه لذیذه (اسم)
gastronomy

انگلیسی به انگلیسی

• art of good eating
gastronomy is the activity and knowledge involved in preparing and appreciating good food; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The art and science of good eating and cooking 🍲
🔍 مترادف: Culinary arts
✅ مثال: She studied gastronomy in France to become a top chef.
هنر آشپزی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : gastronomy / gastronome
✅️ صفت ( adjective ) : gastronomic / gastronomical
✅️ قید ( adverb ) : gastronomically
خوش گذرانی
The since and art of cooking and eating good food

بپرس