gassy

/ˈɡæsi//ˈɡæsi/

معنی: گاز دار، پرهارت و هورت
معانی دیگر: پرگاز، نفاخ، گاز مانند، گازی، به صورت گاز، پر باد و بروت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: gassier, gassiest
مشتقات: gassiness (n.)
• : تعریف: containing, filled with, or like a gas.

جمله های نمونه

1. The champagne was sweet and too gassy.
[ترجمه گوگل]شامپاین شیرین و خیلی گازدار بود
[ترجمه ترگمان] شامپاین شیرین و پر باد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fizzy lemonade can be very gassy.
[ترجمه گوگل]لیموناد گازدار می تواند بسیار گازدار باشد
[ترجمه ترگمان] لیموناد \"Fizzy\" میتونه پر باد باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. UK lagers are criticized for being weak and gassy.
[ترجمه گوگل]لاگرهای بریتانیایی به خاطر ضعیف و گازدار بودن مورد انتقاد قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]lagers بریتانیا به خاطر ضعیف بودن و gassy مورد انتقاد قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was too fizzy and too gassy to drink and I acquired a taste for real ale.
[ترجمه گوگل]آنقدر گازدار و گازدار بود که نمی‌توانم آن را بنوشم و من طعم الکل واقعی را به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]خیلی fizzy و پر سر و صدا بود و من مزه آبجو واقعی به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This beer is really gassy.
[ترجمه گوگل]این آبجو واقعاً گازدار است
[ترجمه ترگمان]این آبجو خیلی gassy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Goodbye to your sweaty nights, broiling days, gassy ale and loudspeakers never turned down.
[ترجمه گوگل]خداحافظ شب‌های عرق‌ریزتان، روزهای داغ، نوشیدنی‌های گازدار و بلندگوهایتان که هرگز رد نشدند
[ترجمه ترگمان]به خاطر شبه ای عرق کرده، آب و نوشیدنی بدون آبجو و یک صحنه هرگز خاموش نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He drew back his hands and smelled the gassy foulness.
[ترجمه گوگل]دستانش را عقب کشید و بوی گند گاز را حس کرد
[ترجمه ترگمان]دست های خود را پس کشید و بوی متعفن gassy را استشمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In some pubs fake hand pumps serve gassy beer.
[ترجمه گوگل]در برخی از میخانه ها پمپ های دستی تقلبی آبجوی گازدار سرو می کنند
[ترجمه ترگمان]تو یه مشت بسته الکی که پر از آبجو میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gassy shit: It's noisy and everyone within earshot is giggling.
[ترجمه گوگل]شیطون های گازدار: پر سر و صدا است و همه در گوششان می خندند
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطان: شلوغ و شلوغ است و هر کس که در گوش رس ما قرار دارد می خندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This beer's a bit too gassy for my taste.
[ترجمه گوگل]این آبجو برای ذائقه من کمی گازدار است
[ترجمه ترگمان]این آبجو برای ذائقه من خیلی gassy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gassy fluid MPD technology displays great advantage in solving above problems, therefore a detailed study described on this paper.
[ترجمه گوگل]فن آوری MPD سیال گازی مزیت بزرگی را در حل مسائل فوق نشان می دهد، بنابراین یک مطالعه دقیق در این مقاله شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]فن آوری MPD سیال gassy مزیت بزرگی را در حل مشکلات فوق به نمایش می گذارد، بنابراین یک مطالعه دقیق در این مقاله شرح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the early stages of cold-welding the planets must have been very similar in appearance, with massive outer gassy atmospheres.
[ترجمه گوگل]در مراحل اولیه جوشکاری سرد، سیارات باید از نظر ظاهری بسیار شبیه به هم بوده باشند، با اتمسفر گازی عظیم بیرونی
[ترجمه ترگمان]در مراحل اولیه جوش و جوش، سیاره ها باید بسیار شبیه به ظاهر، با فضای اضافی بیرونی و بیرونی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As it approaches the sun it starts to evaporate, giving off the familiar long gassy tail.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به خورشید شروع به تبخیر می کند و دم بلند گازی آشنا را بیرون می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی به خورشید نزدیک می شود، شروع به تبخیر شدن می کند و دم دراز و دراز آشنا را رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An Australian amateur star gazer who spotted a rare impact on Jupiter told of his astonishment as he chanced upon the Earth-sized dent in its gassy atmosphere.
[ترجمه گوگل]یک تماشاگر ستاره آماتور استرالیایی که برخورد نادری را روی مشتری مشاهده کرد، از شگفتی خود در هنگام برخورد با فرورفتگی به اندازه زمین در جو گازی آن گفت
[ترجمه ترگمان]یک ستاره آماتور استرالیایی، gazer، که تاثیر نادر بر مشتری بر حسب تصادف بر حسب تصادف روی کره زمین در جو gassy مشاهده کرد، از شگفتی خود خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاز دار (صفت)
gasser, effervescent, gassy, gaseous

پر هارت و هورت (صفت)
gassy

انگلیسی به انگلیسی

• containing gas; like gas; boastful, talkative (slang)
drinks that are gassy have a lot of bubbles.

پیشنهاد کاربران

- گازدار یا چیزی پر از گاز
- متمایل به پر حرف بودن
Gassy person آدم گوزو
گازدار

بپرس