• : تعریف: a place where gas, oil, and other supplies for running a car can be bought; filling station; service station.
جمله های نمونه
1. Don't forget to stop by at the gas station.
[ترجمه SETAYESH🤞🏻✌🏻🤞🏻] فراموش نکنید که در پمپ بنزین بایستید
|
[ترجمه J�m�lį] فراموش نکنید در پمپ بنزین توقف کنید
|
[ترجمه کانون زبان ایران 🙋🏻♀️] یادتان نرود که در پمپ بنزین توقف کنید
|
[ترجمه Yalda🍒] یادتان نرود در پمپ بنزین توقف کنید.
|
[ترجمه Anita] فراموش نکن که نزدیک پمپ بنزین بایستی
|
[ترجمه اسرا] فراموش نکنید که در پمپ بنزین توقف کنید.
|
[ترجمه ترجمه کانون زبان ایران 🙋♀️] یادتان نرود که در پمپ بنزین توقف کنید.
|
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که در پمپ بنزین توقف کنید [ترجمه ترگمان]یادت نره جلوی ایستگاه گاز توقف کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The gas was piped down from the central gas station to the sub-stations.
[ترجمه گوگل]گاز از پمپ بنزین مرکزی به پستهای فرعی منتقل شد [ترجمه ترگمان]این گاز از ایستگاه مرکزی گاز به زیر ایستگاه های فرعی لوله انتقال یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Frank rented out his gas station.
[ترجمه گوگل]فرانک پمپ بنزینش را اجاره داد [ترجمه ترگمان]فرانک پمپ بنزین رو اجاره کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You might try the gas station down the street.
[ترجمه گوگل]ممکن است پمپ بنزین پایین خیابان را امتحان کنید [ترجمه ترگمان] ممکنه پمپ بنزین رو پایین خیابون امتحان کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The gas station just neighbours to the motel.
[ترجمه گوگل]پمپ بنزین همسایه متل است [ترجمه ترگمان]پمپ بنزین فقط همسایگانش را به متل می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I tried it on two teen-agers at a gas station.
[ترجمه گوگل]من آن را روی دو نوجوان در پمپ بنزین امتحان کردم [ترجمه ترگمان] من اینو روی ۲ تا \"agers\" توی ایستگاه گاز امتحان کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Atop the gas station at Everett, Washington State.
[ترجمه گوگل]بالای پمپ بنزین در اورت، ایالت واشنگتن [ترجمه ترگمان]این ایستگاه گازی \"اورت\"، ایالت واشنگتن \" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. And that fall takes her to a nearby gas station, presided over by 20-something Jimmy.
[ترجمه گوگل]و آن پاییز او را به یک پمپ بنزین در همان نزدیکی می برد که جیمی 20 ساله ریاست آن را بر عهده دارد [ترجمه ترگمان]و این سقوط او را به یک پمپ بنزین در همان نزدیکی می برد که ۲۰ تا از او جیمی را سرپرستی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They turned left at the gas station, into the busy main road.
[ترجمه Poper] انهااز ایستگاه گاز خارج شدند و وارد جاده اصلی شلوغ شدند
|
[ترجمه گوگل]آنها در پمپ بنزین به چپ، به جاده اصلی شلوغ پیچیدند [ترجمه ترگمان]آن ها به ایستگاه گاز رسیدند و وارد جاده اصلی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Being sneaked into a gas station in Indiana.
[ترجمه گوگل]دزدکی وارد پمپ بنزینی در ایندیانا شد [ترجمه ترگمان]دزدکی به یک پمپ بنزین در \"ایندیانا\" رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The only gas station stood at the edge of town.
[ترجمه گوگل]تنها پمپ بنزین در لبه شهر ایستاده بود [ترجمه ترگمان]تنها ایستگاه گاز در حاشیه شهر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Swensson bought the lease on a Richfield gas station in North Park.
[ترجمه گوگل]سوئنسون اجاره نامه را در یک پمپ بنزین ریچفیلد در پارک شمالی خرید [ترجمه ترگمان]Swensson اجاره یک ایستگاه گاز Richfield در پارک شمالی را خریداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. One chilly evening at a crossroads gas station I offered a ride to a young woman who had missed her bus.
[ترجمه گوگل]یک غروب سرد در یک پمپ بنزین چهارراه، به زن جوانی که اتوبوسش را از دست داده بود، پیشنهاد سواری دادم [ترجمه ترگمان]یک شب سرد در پمپ بنزین، من به زنی که اتوبوس او را از دست داده بود سوار شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. How far is it to the nearest gas station?
[ترجمه گوگل]فاصله تا نزدیکترین پمپ بنزین چقدر است؟ [ترجمه ترگمان]تا نزدیک ترین ایستگاه گاز چقدر فاصله داره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The Conch had once been a gas station.
[ترجمه گوگل]کونچ زمانی یک پمپ بنزین بود [ترجمه ترگمان]conch زمانی پمپ بنزین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پمپ بنزین (اسم)
filling station, gas station
تخصصی
[عمران و معماری] جایگاه بنزین گیری - جایگاه سوخت گیری
انگلیسی به انگلیسی
• service station, filling station, place where gasoline is sold for use in vehicles a gas station is a place where petrol is sold; used in american english.
پیشنهاد کاربران
ببینید دوستان، gas یا همون گاز رو ندارن آمریکایی ها برایاستفاده ماشین هاشون و عوض این گاز ما، اونا از بنزین استفاده میکنن. پس ترجمه درست، گاز نیست، بلکه بنزین است توی این ترجمه . ایستگاه بنزین یا پمپ بنزین. وگر نه قبول که گاز ( Gas ) میشه. ❤️ بنزین هم ( Gasoline ) ❤️
gas station ( n ) ( also service station ) =a place at the side of a road where you take your car to buy gas, oil, etc.
هم پمپ بنزین میشه هم پمپ گاز
a place where people stop to put gas in their car then pay for it