garnished

/ˈɡɑːrnɪʃ//ˈɡɑːnɪʃ/

معنی: چاشنی زده
معانی دیگر: آرایش دادن، چاشنی زدن (به خوراک)

جمله های نمونه

1. steak garnished with parsley
گوشت سرخ شده که با جعفری تزیین شده است

2. Her robes were garnished with gems.
[ترجمه گوگل]ردای او با جواهرات تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]ردایش به جواهر دوخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Soup garnished with croutons.
[ترجمه گوگل]سوپ تزئین شده با کروتون
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I feel that the writer has garnished the story of his life with a few inventions.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم نویسنده داستان زندگی خود را با چند اختراع تزیین کرده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم نویسنده داستان زندگی خود را با چند اختراع مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Serve the dish garnished with wedges of lime.
[ترجمه گوگل]ظرف را با تزیینات آهک سرو کنید
[ترجمه ترگمان]غذا را با برش های لیموترش سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The salmon was brought to the table whole, garnished with parsley and slices of tomato and cucumber.
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا را به طور کامل سر میز آوردند و با جعفری و تکه های گوجه فرنگی و خیار تزئین کردند
[ترجمه ترگمان]سالمون به روی میز آورده شد، که با جعفری و برش های گوجه فرنگی و خیار همراه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here white graves are garnished with angels, rising and falling down to the brink of the sea.
[ترجمه گوگل]اینجا قبرهای سفید با فرشتگان تزیین شده و تا لبه دریا بالا و پایین می‌روند
[ترجمه ترگمان]در اینجا قبرهای سفید با فرشتگان آراسته شده اند، بالا و پایین می روند و به لبه دریا می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Place ribs in serving dish, garnished with spring onions and wedges of lemons.
[ترجمه گوگل]دنده ها را در ظرف سرو قرار دهید و با پیازچه و تکه های لیمو تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]دنده را در بشقاب غذاخوری قرار دهید، که با پیاز و برش های لیموترش سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Season with salt and pepper and serve garnished with the parsley.
[ترجمه گوگل]نمک و فلفل بزنید و با جعفری تزیین کنید
[ترجمه ترگمان]فصل با نمک و فلفل و garnished همراه با جعفری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smothered with gravy, garnished with unspeakable, uneatable edenwort and okra.
[ترجمه گوگل]خیس شده با سس، تزیین شده با دمنوش و بامیه ناگفتنی و غیرقابل خوردن
[ترجمه ترگمان]که با gravy آغشته به unspeakable و uneatable و okra خفه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Serve garnished with chopped spring onions and wedges of lime.
[ترجمه گوگل]با تزیین پیازچه خرد شده و لیمو ترش سرو کنید
[ترجمه ترگمان]این سرو کار را با پیاز، پیاز و برش های لیموترش سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Serve garnished with cilantro, diced lime, and green onions.
[ترجمه گوگل]با تزئین گشنیز، آهک خرد شده و پیاز سبز سرو کنید
[ترجمه ترگمان]garnished را با گشنیز، آهک خردشده و پیاز سبز سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Serve the soup immediately, garnished with chopped parsley or chives.
[ترجمه گوگل]سوپ را بلافاصله سرو کنید و با جعفری یا پیازچه خرد شده تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]سوپ را فورا سرو کنید و با جعفری خرد شده و یا جعفری خرد شده سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Serve with salmon and rice rolls, garnished with lemon and dill.
[ترجمه گوگل]با ماهی سالمون و رول برنج، با لیمو و شوید سرو کنید
[ترجمه ترگمان]این غذا را با ماهی قزل آلا و برنج سرو کنید و با لیمو و دیل تزئین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Serve on individual plates, garnished with lollo rosso and a wedge of lime.
[ترجمه گوگل]در بشقاب‌های جداگانه سرو کنید و با لولو روسو و یک تکه لیموترش تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]این کار را با بشقاب های فردی سرو کنید که با lollo rosso و a لیمو سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاشنی زده (صفت)
gamy, seasoned, garnished

انگلیسی به انگلیسی

• adorned, decorated (about a culinary dish); legally confiscated (i.e. property or funds)

پیشنهاد کاربران

بپرس