ganglion

/ˈɡæŋɡlɪən//ˈɡæŋɡlɪən/

معنی: بر امدگی، گره، غده عصبی، غده لنفاوی
معانی دیگر: گانگلیون (توده ای از سلول های عصبی که هادی پیام های عصبی هستند)، عقده، گره ی عصبی، غده ی عصبی، دژپیه، غلاف پی، غده ی حفره ای، تومور کیستی، مرکز فعالیت، کانون نیرو، مرکز پویایی، طب غده عصبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: ganglia, ganglions
مشتقات: ganglial (adj.), gangliar (adj.)
(1) تعریف: any concentrated mass of nerve cells outside the brain or spine, serving as the source of nerve impulses.

(2) تعریف: any place where activity, industry, learning, or the like is concentrated; hub.

جمله های نمونه

1. ganglion cell
یاخته ی دژپیهی

2. In plexuses with amyloid deposits, some residual ganglion cells showed degenerative changes.
[ترجمه گوگل]در شبکه‌های دارای رسوبات آمیلوئید، برخی از سلول‌های گانگلیونی باقیمانده تغییرات دژنراتیو را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]در plexuses با رسوبات amyloid، برخی از سلول های ganglion باقی مانده، تغییرات فاسد کننده را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Typically, a small triangular frontal ganglion lies above the oesophagus, a short distance in front of the brain.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یک گانگلیون پیشانی مثلثی کوچک در بالای مری، در فاصله کوتاهی در جلوی مغز قرار دارد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک غده عصبی مثلثی کوچک بالای سر مری و فاصله کمی در مقابل مغز قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Figure 8 illustrates one of these ganglion cells.
[ترجمه گوگل]شکل 8 یکی از این سلول های گانگلیونی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۸ یکی از این سلول های ganglion را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some of them are potent ganglion blocking agents and were introduced into clinical medicine, but they had grave disadvantages.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها عوامل مسدود کننده گانگلیون قوی هستند و در پزشکی بالینی معرفی شدند، اما دارای معایب جدی بودند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها agents غده ganglion قوی هستند و به پزشکی بالینی معرفی شده اند، اما دارای زیان های جدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From this function, the number of ganglion cells found in any specified patch of the retina may be evaluated numerically.
[ترجمه گوگل]از این تابع، تعداد سلول‌های گانگلیونی موجود در هر قسمت مشخص شده شبکیه ممکن است به صورت عددی ارزیابی شود
[ترجمه ترگمان]از این تابع تعداد سلول های ganglion یافت شده در هر قسمت مشخص شبکیه ممکن است به صورت عددی ارزیابی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other injured ganglion cells membranes might be dissolved and showed dropsy and disintegration of organelle.
[ترجمه گوگل]سایر غشاهای سلول های گانگلیونی آسیب دیده ممکن است حل شده و قطرات و متلاشی شدن اندامک ها را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]دیگر سلول های ganglion injured ممکن است منحل شوند و استسقا و ساختار اندامک را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To observe the pathologic changes of ganglion cell and nerve plexus in internal anus sphincter of rats with congenital anorectal malformations (ARM).
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تغییرات پاتولوژیک سلول های گانگلیونی و شبکه عصبی در اسفنکتر داخلی مقعد موش های صحرایی با ناهنجاری های مادرزادی آنورکتال (ARM)
[ترجمه ترگمان]هدف برای مشاهده the pathologic سلول های ganglion و شبکه عصبی در مقعد درونی، sphincter موش با ناهنجاری های مادرزادی congenital (ARM)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A nerve ganglion basically a brain for quicker reaction, or other uses.
[ترجمه گوگل]یک گانگلیون عصبی اساساً یک مغز برای واکنش سریعتر یا استفاده های دیگر است
[ترجمه ترگمان]غده عصبی عصبی اساسا مغز برای واکنش سریع تر و یا استفاده های دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The central nervous system is divisible into the brain or cerebral ganglion, the suboesophageal ganglion and the ventral nerve-cord.
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی مرکزی به مغز یا گانگلیون مغزی، گانگلیون زیر مری و طناب عصبی شکمی تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]دستگاه عصبی مرکزی به غده مغزی یا غده مغزی، غده عصبی suboesophageal و طناب عصبی شکمی تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These are projected on to the surface of the ganglion cell density function in the upper part of the figure.
[ترجمه گوگل]اینها بر روی سطح تابع تراکم سلولهای گانگلیونی در قسمت بالای شکل پیش بینی می شوند
[ترجمه ترگمان]این ها بر روی سطح تابع چگالی سلول غده در قسمت بالایی شکل نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are united into a longitudinal chain by a pair of connectives which issue from the posterior border of the suboesophageal ganglion.
[ترجمه گوگل]آنها توسط یک جفت اتصال دهنده که از مرز خلفی گانگلیون زیر مری خارج می شوند، به یک زنجیره طولی متصل می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط یک جفت of که از مرز پشتی غده عصبی suboesophageal گرفته می شود، به یک زنجیره طولی متحد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This quantitative difference may also account for the beneficial effects seen after surgical interruption of the left stellate ganglion.
[ترجمه گوگل]این تفاوت کمی ممکن است اثرات مفیدی را که پس از وقفه جراحی گانگلیون ستاره ای چپ مشاهده می شود را نیز توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]این تفاوت کمی نیز ممکن است برای اثرات سودمند که بعد از وقفه جراحی غده stellate چپ دیده می شود، حساب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Messages from thousands of photoreceptors are funneled into each ganglion cell, except some cancel out the actions of others.
[ترجمه گوگل]پیام‌های هزاران گیرنده نوری به داخل هر سلول گانگلیونی هدایت می‌شوند، با این تفاوت که برخی از آن‌ها اعمال دیگران را خنثی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]پیام های هزاران نفر از گیرنده های نوری، به هر سلول غده ganglion منتقل می شوند، به جز برخی از اقدامات دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The centre shows a map of the receptive field of a particular ganglion cell obtained using a stationary spot.
[ترجمه گوگل]مرکز نقشه ای از میدان پذیرای یک سلول گانگلیونی خاص را نشان می دهد که با استفاده از یک نقطه ثابت به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]این مرکز نقشه میدان پذیرا یک سلول غده ganglion خاص که با استفاده از یک نقطه ثابت بدست می آید را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

گره (اسم)
knot, loop, lump, tie, clue, clew, knob, burr, snag, ganglion, parcel, node, snarl, knurl, nodus, tanglement

غده عصبی (اسم)
ganglion

غده لنفاوی (اسم)
ganglion, lymph gland

انگلیسی به انگلیسی

• dense mass of nerve cells (anatomy)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] گانگلیون، عقده، گره گان: مجموعه ای از اجسام سلولی عصبی خارج از سیستم عصبی مرکزی
گانگلیون عصبی
ganglion ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: گره عصبی
تعریف: مجموعۀ اجسام یاخته‏ای عصبی که خارج از مغز و نخاع قرار دارند|||متـ . گره 2
مکانی که فعالیت، صنعت، آموزش و از این قبیل در آن متمرکز شده اند، کانون، قطب
مجموعه سلول های عصبی واقع در سیستم عصبی محیطی

بپرس