gang

/ˈɡæŋ//ɡæŋ/

معنی: گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران، دسته جمعی عمل کردن، جمعیت تشکیل دادن، رفتن
معانی دیگر: (در مورد انسان) گروه، یک گروه کارگر (که زیر نظر یک سرکارگرند)، گنگ، همدستان (در کارهای غیر قانونی)، (در زندان) گروه کار، (در شهرهای بزرگ) لوطی های محله، دسته ی جوانان ولگرد (و معمولا تبهکار)، اراذل و اوباش، انبوه، دار و دسته، (عامیانه) دسته جمعی حمله کردن، چند تا یکی کردن، (در مورد آچار و سایر ابزار کار) یک سری، یک دست، (معمولا با up) دسته تشکیل دادن، همگرا شدن، دسته شدن، (اسکاتلند) رفتن، کار کردن، خرامش، مشی، سفر کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any group of people, such as those who associate for social or criminal purposes.
مترادف: group
مشابه: band, clan, clique, company, crew, crowd, mob, party, posse, racket, ring, tong

- Our whole gang of friends from high school gets together about once a year.
[ترجمه گوگل] کل گروه دوستان دبیرستانی ما تقریباً سالی یک بار دور هم جمع می شوند
[ترجمه ترگمان] کل گروه دوستای دبیرستان سالی یه بار با هم جمع میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This particular gang of criminals was responsible for several murders during that period.
[ترجمه گوگل] این باند خاص جنایتکار مسئول چندین قتل در آن دوره بود
[ترجمه ترگمان] این گروه خاص از تبهکاران در طی آن دوره مسئول چندین قتل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's afraid her son might join a gang and get in trouble.
[ترجمه گوگل] او می ترسد پسرش به یک باند بپیوندد و دچار مشکل شود
[ترجمه ترگمان] او می ترسد که پسرش به یک گروه ملحق شود و به دردسر بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a group of workers who perform some common, usu. manual, task; squad.
مترادف: crew, team
مشابه: chain gang, outfit, squad

- The railroad gangs put in long hours of backbreaking labor.
[ترجمه گوگل] باندهای راه آهن ساعات طولانی کار کمرشکن را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان] دسته های راه آهن ساعات طولانی زحمت را به کار انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: gangs, ganging, ganged
عبارات: gang up on
• : تعریف: to gather or form into a gang.
مترادف: band
مشابه: gather, group, team
اسم ( noun )
• : تعریف: the valueless minerals, rocks, or the like found mixed with valuable ore; gangue.

جمله های نمونه

1. gang of drills
یک سری مته (به اندازه های مختلف)

2. gang up on
جملگی به سر کسی ریختن،چند تا یکی کردن

3. a gang of roughs invaded the hall
یک دسته آدم های خشن سالن را اشغال کردند.

4. a gang of thieves
دسته ی دزدان

5. the gang that pulled the bank job
باندی که به بانک دستبرد زد

6. they tried to gang him and take the money away from him
آنها سعی کردند دست به یکی کرده و پول را از چنگش درآورند.

7. he and his political gang
او و دارودسته ی سیاسی او

8. i am having the gang over for a party
گروهی (از همکاران) را به مهمانی دعوت کرده ام.

9. The police suspected her of fronting for a gang of forgers.
[ترجمه گوگل]پلیس به او مظنون بود که در مقابل یک باند جاعل قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به شکار گروهی از forgers متهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A gang taunted a disabled man.
[ترجمه بکن مادرت] یک نفر کیر به کصت ننت کرد
|
[ترجمه گوگل]گروهی به یک مرد معلول طعنه زدند
[ترجمه ترگمان]یک دسته از افراد معلول یک مرد معلول را سرزنش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The robbery was carried out by an armed gang.
[ترجمه گوگل]این سرقت توسط یک باند مسلح انجام شد
[ترجمه ترگمان]سرقت توسط یه گروه مسلح انجام شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bank was robbed by a gang of bandits.
[ترجمه گوگل]بانک توسط گروهی از راهزنان به سرقت رفت
[ترجمه ترگمان]بانک توسط گروهی از راهزن ها دزدیده شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wedding bells are breaking up that gang of mine.
[ترجمه گوگل]زنگ های عروسی دارند آن باند من را متلاشی می کنند
[ترجمه ترگمان] زنگوله عروسی اون دسته مال من رو بهم میزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The gang threatened to take reprisals against them.
[ترجمه گوگل]این باند تهدید کرد که علیه آنها انتقام خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]این گروه تهدید کردند که از آن ها انتقام خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An armed gang barged onto the train and began hacking and shooting anyone in sight.
[ترجمه گوگل]یک باند مسلح وارد قطار شد و شروع به هک کردن و تیراندازی به هر کسی که در دید بود کرد
[ترجمه ترگمان]یک گروه مسلح به طور سرزده وارد قطار شدند و شروع به هک کردن و تیراندازی به هر کس دیگری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The gang chief went everywhere accompanied by his henchman.
[ترجمه گوگل]رئیس باند با همراهی سرسپردنش به همه جا رفت
[ترجمه ترگمان]رئیس گروه همه جا با یک هوادار او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I was coerced into joining the gang.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم به باند بپیوندم
[ترجمه ترگمان]منو مجبور کردن که به گروه ملحق بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was attacked and seriously injured by a gang of youths.
[ترجمه گوگل]او مورد حمله گروهی از جوانان قرار گرفت و به شدت مجروح شد
[ترجمه ترگمان]او توسط گروهی از جوانان مورد حمله قرار گرفت و به شدت مجروح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A drug-related gang war led to a series of shootings in the city.
[ترجمه گوگل]جنگ باندهای مرتبط با مواد مخدر منجر به تیراندازی های پیاپی در شهر شد
[ترجمه ترگمان]یک جنگ گروهی مرتبط با مواد مخدر منجر به یک سری تیراندازی ها در شهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

جمعیت (اسم)
habitancy, party, heap, flock, society, bike, army, group, company, population, crowd, people, mob, gang, cortege, press, throng, herd, habitance, gaggle

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

گام برداری (اسم)
gang, tread, footstep

دسته جنایتکاران (اسم)
gang

دسته جمعی عمل کردن (فعل)
gang

جمعیت تشکیل دادن (فعل)
gang

رفتن (فعل)
leave, out, come, go, gang, betake, sweep

تخصصی

[مهندسی گاز] دسته، گروه
[ریاضیات] دسته، گروه

انگلیسی به انگلیسی

• band, group of people who associate for social or criminal purposes; group of people who work together
join together as a group; group, bond, connect; form into a gang
a gang is a group of people who join together for some purpose, often criminal.
if people gang up on you, or if they gang up against you, they unite against you; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

1. باند. باند تبهکاران 2. اراذل و اوباش 3 دار و دسته 4. دسته. گروه 5. بر و بچه ها. بچه ها 6. دست به یکی کردن. دار و دسته راه انداختن. باند تشکیل دادن
مثال:
a gang of teenagers
یک باند تبهکاران از نوجوانان
...
[مشاهده متن کامل]

John was one of our gang
جان یکی از بر و بچه های ما بود.
a gang of workmen
یک گروه و دسته از کارگران
they all ganged up to put me down
آنها همگی دست به یکی کردند که نوک من را بچینند.

باند، گروه خلافکار
مثال: The police arrested several members of the gang.
پلیس چند عضو از گروه خلافکار را دستگیر کرد.
همدست، همکار، گروه، افراد، تیم، دسته، دار و دسته، اعضا
باند، باند تبهکاران، بروبچه ها
برای ابزار هم به معنای دست
gang up: دست به یکی کردن، متحد شدن، جمع شدن
جَرگه
دست به یکی کردن
جملگی سر کسی ریختن
You've all ganged up against me, it's not fair.
شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست.
Gang یعنی نترس و خشن ( همه کاره ) ، و gangster یعنی جنایتکار ( تبهکار ) ، آدم کش.
دسته جمعی
Breakdown Gang
تعمیرکار
لات و لوت
دسته، اکیپ
اِکیپ
a gang of turkeys
یک دسته بوقلمون
اراذل و اوباش
دار و دسته
گانگستر
مجوعه افراد خلافکار ، دسته جنایتکاران
میتونید ازش یه عنوان یه واحد شمارش برای یه گروه آدم استفاده کنید:
A gang of youths/youngsters/kids/teenagers
افراد شرور
تبهکاران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس