معنی: فاسد، با جرات، بد بو، افتضاح اور، اهل حال، پراز شکار، چاشنی زدهمعانی دیگر: مثل گوشت شکار، دارای مزه ی تند (در مقایسه با گوشت معمولی)، سرحال، مشتاق و آماده، دلیر، سرکش، (بیشتر در مورد اثر هنری) خلاف عفت، ناهنجار، ناخوشایند، جلف، (اثر هنری) سبک و زننده، gamey پراز شکار، دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد، فاسدgamy_ پسوند: زامی، جفت، همسر، لقاح
• (1)تعریف: having the strong taste or smell characteristic of the meat of wild animals, esp. of meat that has started to spoil.
• (2)تعریف: having high spirits; plucky.
جمله های نمونه
1. the gamy cow was hard to milk
دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.
2. stale venison loses its gamy flavor
گوشت آهوی مانده مزه ی تند خود را از دست می دهد.
3. a writer who gives all the gamy details
نویسنده ای که همه ی جزئیات زننده را شرح می دهد
4. The duck tastes so gamy.
[ترجمه النا] اردک مزه فاسدى دارد
|
[ترجمه گوگل]مزه اردک خیلی گیج کننده است [ترجمه ترگمان] اردک خیلی بامزه ست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Ranieri welded a coherent departmental personality out of two separate but equally gamy ethnic groups.
[ترجمه گوگل]رانیری یک شخصیت دپارتمان منسجم را از دو گروه قومی مجزا اما به همان اندازه همجنسگرا به وجود آورد [ترجمه ترگمان]رانیری شخصیت دپارتمانی منسجم را از دو گروه مجزا اما به همان اندازه gamy جوش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. My kangaroo steak, pink in the middle and resting on a fragrant cherry reduction, was tasty, a bit gamy but tender and grainy like good beef.
[ترجمه گوگل]استیک کانگورو من، صورتی در وسط و روی یک گیلاس معطر قرار گرفته بود، خوشمزه، کمی همجنسگرا اما لطیف و دانهدار مانند گوشت گاو خوب بود [ترجمه ترگمان]گوشت کانگورو من که در وسط قرار داشت و بر روی یک کاهش fragrant گیلاس قرار داشت، خوش مزه بود، کمی gamy ولی لطیف و دانه دانه مانند گوشت گوساله خوب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I threw open the suitcase and revealed the huge, hairy, gamy object. . .
[ترجمه گوگل]چمدان را باز کردم و شیء بزرگ، پرمو و گیمی را آشکار کردم [ترجمه ترگمان]من چمدان را باز کردم و آن شی بزرگ و بامزه را آشکار کردم … [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some diners are turned off by the heritage turkey's slightly gamy flavor. But most sing its praises.
[ترجمه گوگل]برخی از ناهارخوریها به دلیل طعم کمی همجنسگرایانه بوقلمونهای قدیمی خاموش میشوند اما بیشتر آن را ستایش می کنند [ترجمه ترگمان]برخی از افراد رستوران ها با طعم و مزه بسیار کمی از رستوران خارج می شوند اما بیش ترشان praises را می خوانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Those considerable forces in America that appear to be tired of the old politics(particularly the gamy municipal variety(Tom wicker ).
[ترجمه گوگل]آن نیروهای قابل توجهی در آمریکا که به نظر می رسد از سیاست های قدیمی خسته شده اند (به ویژه انواع شهرداری های همجنس گرا (تام ویکر) [ترجمه ترگمان]آن نیروهای قابل توجه در آمریکا که به نظر می رسد از سیاست قدیمی (به ویژه تنوع شهری)خسته شده اند (تام wicker) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Malbec grape thrives in warm climates where it can create deep colored, intensely ripe and attractive gamy wines which are well worth aging .
[ترجمه گوگل]انگور Malbec در آب و هوای گرم رشد می کند، جایی که می تواند شراب های رنگارنگ عمیق، رسیده و جذابی ایجاد کند که ارزش پیری را دارند [ترجمه ترگمان]انگور فرنگی در آب و هوای گرم رشد می کند که در آن می تواند رنگ های تیره، به شدت رسیده و جذاب به وجود آورد که به اندازه کافی سالخورده هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید