gamut

/ˈɡæmət//ˈɡæmət/

معنی: حدود، وسعت، حیطه، هنگام، گام
معانی دیگر: کلیه ی نت های موجود در موسیقی مدرن، (موسیقی) گام، دانگ، رسایی، گستره، دامنه، طیف، (موسیقی قرون وسطی) پایین ترین نت (امروزه معادل g زیر c وسط)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the whole extent or range of anything.
مترادف: range, scope
مشابه: breadth, compass, continuum, extent, scale, sweep

- Her vast literary knowledge covers the gamut of genres from graphic novels to epic poems.
[ترجمه ستاره کریمیان] دانش ادبی وسیع او گستره ای از انواع موضوعات مختلف را در برمیگیرد؛ از هنرهای ترسیمی بدیع گرفته تا اشعار حماسی.
|
[ترجمه گوگل] دانش گسترده ادبی او طیف وسیعی از ژانرها از رمان های گرافیکی تا شعرهای حماسی را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان] دانش ادبی گسترده او انواع مختلفی از ژانرهای گرافیکی به اشعار حماسی را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the complete conventional sequence of musical notes.
مشابه: major scale, scale

جمله های نمونه

1. the entire gamut of human emotions
کلیه ی زیر و بم های احساسات بشری

2. the singer was running through his whole gamut of tone
خواننده همه ی دانگ های صدای خود را به کار می گرفت.

3. The exhibition runs the whole gamut of artistic styles.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه طیف وسیعی از سبک های هنری را اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه انواع مختلف سبک های هنری را اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. College life opened up a whole gamut of new experiences.
[ترجمه گوگل]زندگی دانشگاهی طیف کاملی از تجربیات جدید را باز کرد
[ترجمه ترگمان]زندگی کالج تعداد زیادی از تجربیات جدید را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her performance in the play covered the whole gamut of emotions.
[ترجمه گوگل]بازی او در این نمایشنامه، طیف وسیعی از احساسات را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]عملکرد او در نمایش، کل حیطه احساسات را پوشش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In her stories she expresses the whole gamut of emotions, from happiness to sorrow.
[ترجمه گوگل]او در داستان هایش طیف وسیعی از احساسات را از شادی تا غم و اندوه بیان می کند
[ترجمه ترگمان]او در داستان های خود، کل حیطه احساسات، از شادی به غم را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The show runs the gamut of 20th century design.
[ترجمه گوگل]این نمایش طیفی از طراحی قرن بیستم را اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]این نمایش در حیطه طراحی قرن بیستم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This poem runs the gamut of emotions from despair to joy.
[ترجمه گوگل]این شعر طیفی از عواطف را از ناامیدی به شادی می کشاند
[ترجمه ترگمان]این شعر the از احساسات ناشی از نومیدی تا شادی را در بر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt she had run the gamut of human emotions from joy to despair in one day.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که در یک روز طیفی از احساسات انسانی را از شادی به ناامیدی رسانده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که gamut احساسات بشری را در یک روز از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The network will provide the gamut of computer services to your home.
[ترجمه گوگل]این شبکه طیف وسیعی از خدمات کامپیوتری را به خانه شما ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این شبکه، طیف وسیعی از خدمات کامپیوتری را به منزل شما ارائه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New mothers can experience the whole gamut of emotions, from intense joy to deep depression.
[ترجمه گوگل]تازه مادران می توانند طیف وسیعی از احساسات را تجربه کنند، از شادی شدید تا افسردگی عمیق
[ترجمه ترگمان]مادران جدید می توانند کل حیطه احساسات، از شادی شدید تا افسردگی عمیق را تجربه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Volunteers run the gamut, from makeup and costume assistants and some security personnel to staging coordinators and models.
[ترجمه گوگل]داوطلبان از دستیاران آرایش و لباس و برخی از پرسنل امنیتی گرفته تا هماهنگ‌کننده‌ها و مدل‌ها، طیف گسترده‌ای را اجرا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]داوطلبان از انواع مختلفی از لوازم آرایش و لباس و برخی پرسنل امنیتی برای برگزاری هماهنگ کنندگان و مدل ها استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The action in the ring runs the gamut from high-flying to low brow.
[ترجمه گوگل]اکشن در رینگ حیطه را از ابروهای بلند به پایین انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]فعالیت حلقه در حال پرواز از اوج پرواز تا پیشانی کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They run the gamut from exploding scoreboards to sushi bars.
[ترجمه گوگل]آنها طیف وسیعی را از تابلوهای امتیازی در حال انفجار گرفته تا بارهای سوشی را اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها این حیطه را از منفجر کردن scoreboards به میله های سوشی دور می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our programs spanned the gamut of command and control systems, and were highly technical.
[ترجمه گوگل]برنامه های ما طیف وسیعی از سیستم های فرماندهی و کنترل را در بر می گرفت و بسیار فنی بودند
[ترجمه ترگمان]برنامه های ما دارای انواع مختلفی از سیستم های فرماندهی و کنترل بودند و بسیار تکنیکی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حدود (اسم)
limit, range, run, ambit, periphery, precinct, scantling, gamut, verge, tether, module, purview

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

حیطه (اسم)
reach, gamut, compass

هنگام (اسم)
time, term, gamut, season, moment

گام (اسم)
pace, going, scale, gamut, gait, stride, pitch, step, footstep, footpace, tempo

تخصصی

[کامپیوتر] دامنه، گستره - 1- در موسیقی، طیفی از نوتها . 2- در گرافیک رنگی، طیفی از رنگها که صفحه نمایش یا دستگاه خروجی میتواند آنها را نشان دهد. هیچ دستگاه خروجی نمیتواند تمام رنگهایی را نشان دهد که چشم می تواند ببیند . صفحات نمایش رنگی محدودند. رنگ قرمز اولیه ی آنها درحقیقت نارنجی سرخ فام است، از ین رو نمی توانند قرمز یاقوتی یا جگری را نشان دهند. برخی از بسته های نرم افزاری هشدارهایی در مورد دامنه ای از رنگها را ندارد. همچنین نگاه کنید به CMYK ; HSB ; RGB monitor. - کل تعداد رنگهایی که می توانند روی صفحه نمایش یک کامپیوتر نمایاند

انگلیسی به انگلیسی

• total range of notes (music); entire extent of anything
you use gamut to refer to the whole range of things in a varied situation or activity; a literary word.

پیشنهاد کاربران

حدود وسعت حیطه هم میشه معنیش کرد
وسیع
restrict
دامنه، طیف، گستره
the complete range or scope of something.
"the whole gamut of human emotion"
طیف

بپرس