game warden

/ˈɡeɪmˈwɔːrdən//ɡeɪmˈwɔːdən/

سرپرست شکارگاه، شکاربان

جمله های نمونه

1. He is chief game warden of the Masai Mara game reserve in Kenya.
[ترجمه گوگل]او سرپرست بازی ذخیره‌گاه Masai Mara در کنیا است
[ترجمه ترگمان]او رئیس اصلی بازی Masai مارا در کنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On patrol, game warden Jay Little Hawk discovers the bodies of a herd of mutilated deer.
[ترجمه گوگل]در حین گشت زنی، سرپرست بازی، جی لیتل هاوک، اجساد یک گله گوزن مثله شده را کشف می کند
[ترجمه ترگمان]در حال گشتزنی، جی Little، رئیس بازی، اجساد یک گله گوزن مثله شده را کشف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shout for assistance, there is a game warden near to you.
[ترجمه گوگل]برای کمک فریاد بزنید، یک نگهبان بازی در نزدیکی شما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فریاد زدن برای کمک، یک رئیس زندان است که به شما نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They baksheeshed the game warden.
[ترجمه گوگل]نگهبان بازی را باکشی کردند
[ترجمه ترگمان]اونا رئیس زندان رو استخدام کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The game warden and the biospherians were facing each other on either side of a thick airtight window.
[ترجمه گوگل]نگهبان بازی و بیوسفری ها در دو طرف یک پنجره ضخیم بدون هوا روبروی یکدیگر قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان و the با یکدیگر در دو طرف پنجره بلندی ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The game warden ran after him.
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی دنبالش دوید
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان دنبالش دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Instinctively I knew he was the game warden.
[ترجمه گوگل]به طور غریزی می دانستم که او سرپرست بازی است
[ترجمه ترگمان]از روی غریزه می دانستم که او رئیس بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A game warden came up behind them, tapped them on the shoulder.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان بازی پشت سر آنها آمد و به شانه آنها زد
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان پشت سرشان آمد و روی شانه آن ها ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As soon as the game warden was out of sight, the three drunks started laughing hysterically.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه سرپرست بازی از دیدگان خارج شد، سه مست شروع به خندیدن هیستریک کردند
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه رئیس زندان از دید خارج شد، سه نفر مست به خنده افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With that, the boy gave the game warden a valid fishing license.
[ترجمه گوگل]با این کار، پسر به سرپرست بازی مجوز ماهیگیری معتبر داد
[ترجمه ترگمان]با این حرف، پسر به رئیس زندان یک گواهی نامه معتبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All of a sudden, the game warden jumped out of the bushes.
[ترجمه گوگل]یکدفعه ناظر بازی از میان بوته ها بیرون پرید
[ترجمه ترگمان]ناگهان رئیس زندان از میان بوته ها بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is approached by the Game Warden who asks him for his fishing license.
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی با او تماس می گیرد و از او مجوز ماهیگیری می خواهد
[ترجمه ترگمان]رئیس بازی که از او تقاضای مجوز ماهیگیری می کند، به او نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In his spare time, this soldier - turned - game warden shoots moose and trades potty - training tips with other fathers.
[ترجمه گوگل]در اوقات فراغت خود، این سرباز - که تبدیل شده است - نگهبان بازی، گوزن های گوزن را شلیک می کند و با پدران دیگر نکات آموزشی را معامله می کند
[ترجمه ترگمان]در زمان فراغت خود، این سرباز که با بازی رو به رو است به گوزن خود شلیک می کند و توصیه های آموزشی خود را با پدران دیگر به اجرا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After about a half mile, the boy stopped, breathing game warden finally caught up to him.
[ترجمه گوگل]پس از حدود نیم مایل، پسر ایستاد و ناظر بازی بالاخره به او نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]پس از نیم مایل، پسرک ایستاد و سر مددکار را دید که به او نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• official who enforces hunting regulations

پیشنهاد کاربران

game warden ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: شکاردار
تعریف: کسی که بر اجرای مقررات حفاظت از شکار نظارت دارد
محیط بان

بپرس