فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gambles, gambling, gambled
حالات: gambles, gambling, gambled
• (1) تعریف: to bet money or other stakes on the outcome of a game, race, or any other game of chance or skill.
• مترادف: bet, game, wager
• مشابه: lay
• مترادف: bet, game, wager
• مشابه: lay
• (2) تعریف: to take a risk, hoping for a good outcome.
• مشابه: bet, speculate, wager
• مشابه: bet, speculate, wager
- We gambled that the weather would be good on the day of the picnic.
[ترجمه گوگل] قمار کردیم که روز پیک نیک هوا خوب باشد
[ترجمه ترگمان] شرط بستیم که روز پیک نیک هوا خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرط بستیم که روز پیک نیک هوا خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to bet or put at risk (something of value).
• مترادف: bet, risk, wager
• مشابه: go, hazard, lay, venture
• مترادف: bet, risk, wager
• مشابه: go, hazard, lay, venture
• (2) تعریف: to lose (something of value) by betting or risking (often fol. by away).
• مشابه: bet, squander, wager
• مشابه: bet, squander, wager
- Every week he gambles away most of his pay.
[ترجمه سید عباس حسینی] ( بل توجه به آمدن away ) هر هفته او بیشتر دستمزد خود را در قمار می بازد.|
[ترجمه گوگل] هر هفته او بیشتر دستمزد خود را قمار می کند[ترجمه ترگمان] هر هفته بیشتر حقوقش رو میگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: gambler (n.)
مشتقات: gambler (n.)
• (1) تعریف: a risky undertaking; something of uncertain outcome.
• مترادف: risk
• مشابه: chance, hazard, speculation, venture, wager
• مترادف: risk
• مشابه: chance, hazard, speculation, venture, wager
- My friend thinks that marriage is always a gamble.
[ترجمه Zoha] دوست من فکر میکنه که ازدواج همیشه یه قماره .|
[ترجمه گوگل] دوست من فکر می کند که ازدواج همیشه یک قمار است[ترجمه ترگمان] دوست من فکر می کنه که ازدواج همیشه یه قمار بازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an instance of betting money or its equivalent.
• مترادف: bet, play, wager
• مترادف: bet, play, wager